روایتی از یک رادیکال

«سوده بینا»  در ادامه بحث پیرامون پرسش «چه باید کرد»، پرسشی که در ماههای اخیر توسط شبکه‌ها و گروههای مستقل- به لحاظ جایگاه آنان در قیاس با گفتمان غالب بر جنبش سبز- طرح شده و به بحث و هم اندیشی گذاشته شده است [۱، ۲]، اشکان خراسانی در نوشته‌ای با عنوان «چند سخن در باب چه باید کرد با رادیکال‌ها» [۳] از زاویه‌ای نو و قابل توجه به بررسی این پرسش می‌پردازد. اشکان ضمن مروری بر وضعیت کنونی جنبش بدرستی اشاره می‌کند که: «نه تنها شورای هماهنگی راه سبز امید بلکه اکثر طیف‌های تشکیل دهندهٔ جنبش با بن بست مواجه شده‌اند. بن بستی که از یک سو اصلاح طلبان را برای ادامهٔ راه متوجه صندوق‌های رای کرده است و از سوی دیگر موجب شده قسمتی از قشر رادیکال جنبش از ادامه‌ مطلب …

چند سخن در باب “چه باید کرد” با رادیکال ها

اشکان خراسانی   نوشته پیش رو بیانگر مطالبی حول چالش‌های فکری نگارنده در باب یافتن برون رفتی در بن بست «چه باید کرد؟» می‌باشد. همانطور که «در چه باید کرد ۱» (۱) اشاره کردم، برای یافتن مسیری که به جوابی درخور در برابر سوال «چه باید کرد؟» منتهی شود، پیش از هر قدمی می‌بایست به خلق شبکه‌های حقیقی پرداخت. اما با گذشت زمان و جدی گرفته نشدن طرح پیشنهادی ذکر شده در «چه باید کرد ۱»، بر آن شدم تا به توضیح بیشتری درباره آن بپردازم که به نظر من بیش از هر طیف تشکیل دهنده جنبش سبز، قشر رادیکال نیازمند چنین طرحی برای خروج از انفعال خود است. شورای هماهنگی راه سبز امید طی بیانیه‌ای از کنشگران جنبش خواست تا در روز۳ شهریور بر پشت بام‌ها بیایند و ندای ادامه‌ مطلب …

چه باید کرد؟ و چه کسی باید آن را انجام دهد؟

 [دریافت نسخه PDF] «سوده بینا» سوال «چه باید کرد» که گاه و بیگاه اینجا و آنجا پرسیده می‌شود در شرایط خاص تاریخی اهمیت ویژه‌ای می‌یابد؛ به گونه‌ای که صرف طرح دقیق سوال و بحث و گفت و گو در مورد آن امکان تبدیل شدن به نیروی سیاسی عینی را پیدا می‌کند که به صورت بالقوه قادر است شرایط سیاسی را دیگرگون کند. شرایط خاص سیاسی که طرح این سوال را اضطراری می‌کند، معمولا شرایطی است مرزی؛ وقتی که جنبشی همه گیر اجتماعی افول پیدا کرده ولی نابود نشده؛ آتش آن فروکش کرده اما خاموش نشده؛ کم و بیش مُرده ولی هر لحظه پتانسیل احیا شدن دارد. در چنین شرایط بینابینی است که این سوال در صورتی که درست تبیین شود می‌تواند ناامیدی جمعی را به امید جمعی؛ شک و تردید ادامه‌ مطلب …

پاسخی به چه باید کرد؟ | اشکان خراسانی

به نظر من ریشه اصلی انفعال کنشگران دو مسئله است: یکی مجازی بودنِ فضای کنش‌ها و دومی واکنشی بودن اقدامات ما. هر کدام از این دو، دلایل فراوان، مشترک و غیر قابل انکاری دارند. به عنوان نمونه می‌توان سرکوب شدید خیابانی را دلیل «مجازی شدن» کنش‌ها و نیز فقدان راهکار‌های موثر برای پیشبرد جنبش را دلیل «واکنشی شدن» کنش‌ها دانست. با نگاهی دقیق‌تر متوجه می‌شویم که «مجازی بودن» به گونه‌ای زیر مجموعه «واکنشی بودن» است. از منظری دیگر می‌توان گفت اگر جنبش از رویه «واکنشی» به رویکرد «کنشی» تغییر فاز دهد، بی‌شک شاهد حضور آن در صحنه حقیقی نیز خواهیم بود. از این رو پرسش معروف «چه باید کرد؟» به باور من مشخصا بر این نکته تاکید دارد که چگونه می‌توان «جنبش سبز» را به روز‌های پر کُنش آغازینش بازگرداند. ادامه‌ مطلب …

فراخوان به هم اندیشی چه باید کرد؟

 [دریافت نسخه PDF] نه تنها برگ برگ تاریخ، که خط به خط تاریخِ زیسته‌مان گواه آن است که نقطهٔ پایانی بر مبارزات و جانفشانی‌های مردم ایران متصور نیست. این دو سالانهٔ خون و قیام و عصیان نیز آخرین شاهد ماست به زنده بودن روح مقاومت و مبارزه در تک تک آنجانهای آزاده‌ای که ماه‌ها خیابان را از آن خود کردند. اما خیابان از ما پس گرفته شد! که حاکمان قتال تاب زنده شدن و زنده ماندن خیابان را نداشتند و ما نیز مسلح به تجربهٔ زیسته‌ای نبودیم که تسخیر خیابان را در حافظهٔ خود داشته باشد. اکنون گرچه عرصه پرشور و زندهٔ مبارزهٔ خیابانی از آن ما نیست، اما یاد آن یگانه شدن‌ها، یاد آن حضور پرقدرت اراده و خواست جمعی در دهلیزهای حافظه‌مان پیچ و تاب می‌خورد تا از ادامه‌ مطلب …