نه تنها برگ برگ تاریخ، که خط به خط تاریخِ زیستهمان گواه آن است که نقطهٔ پایانی بر مبارزات و جانفشانیهای مردم ایران متصور نیست. این دو سالانهٔ خون و قیام و عصیان نیز آخرین شاهد ماست به زنده بودن روح مقاومت و مبارزه در تک تک آنجانهای آزادهای که ماهها خیابان را از آن خود کردند. اما خیابان از ما پس گرفته شد! که حاکمان قتال تاب زنده شدن و زنده ماندن خیابان را نداشتند و ما نیز مسلح به تجربهٔ زیستهای نبودیم که تسخیر خیابان را در حافظهٔ خود داشته باشد. اکنون گرچه عرصه پرشور و زندهٔ مبارزهٔ خیابانی از آن ما نیست، اما یاد آن یگانه شدنها، یاد آن حضور پرقدرت اراده و خواست جمعی در دهلیزهای حافظهمان پیچ و تاب میخورد تا از پس اندیشیده شدن و باز اندیشیده شدن آبدیدهتر شده و دوباره از نوزاده شود. این فرصتی است که شاید تنها یک بار به نسلی تعلق میگیرد که مبارزه را تجربه کند و باز اندیشی و نقد آن را نیز تاب بیاورد و دوباره از نو خود را بیافریند. فرصتی که تنها از آن ماست و نه به قدرتمندان در راس یا در حاشیهٔ قدرتی متعلق است که ما را با مصلحت جوییهای خود بفریبند و نه به تقدیرگرایانی تعلق دارد که شکست ما را پیشاپیش در آینهٔ واژگونهٔ خود دیده باشند. در این فرصت یگانه از همه دوستان و همراهانی که دغدغه برقراری سیاست مردم را دارند دعوت میکنیم تا با ما پیرامون پرسش «چه باید کرد؟» به گفتگو و هم اندیشی بپردازند. محورهای پیشنهادی شبکهٔ ارتباطی دیالوگ برای این گفتگو و هم اندیشی به شرح زیر است:
الف) آسیب شناسی جنبش : برای پیشبرد بحث “چه باید کرد؟” ابتدا باید از دیدگاه های مختلف در مورد این که “در چه نقطه ایستاده ایم و چه مسیری را پشت سر گذاشته ایم؟” گفت و گو کرد و به شناخت و آگاهی نسبی در این مورد دست پیدا کرد. این بخش را می توان به آسیب شناسی کل روند و آسیب شناسی موردی و یا مقطعی دسته بندی کرد. در ضمن هر یک از سرفصل های زیر نیز از دیدگاه آسیب شناسی قابل بررسی است.
ب) خط مشی و رویکرد کلی جنبش : خصوصا در مورد دورنمای جنبش، مطالبات و مجرای رسیدن به آنها. گفت و گو و مباحثه با بیان دلایل منطقی و کافی در جهت تایید و یا رد مجراهای موجود، ضرورت دارد. به عنوان مثال در رد مصالحه و مذاکره با حاکمیت در مقطع کنونی نباید پیش فرض های تفسیر نشده را مبنا قرار داد. بلکه بهتر است با تحلیل گذشته و نیز سنجش دورنمای این رویکرد در فضای سیاسی موجود، دلایل قابل قبول و کافی برای فهم عمومی مطرح کرد.
پ) رهبری و هدایت جنبش : لازم به ذکر است که خود ضرورت و یا عدم ضرورت وجود رهبری برای جنبش محل بحث است. البته این که جنبش باید هدایت شود و دارای برنامه های اجرایی مشخص باشد، خود گویای این مهم است که هدایت جنبش از طریق کنشگران و تحلیل گران و شخصیت ها و جریانات سیاسی و غیره باید انجام پذیرد. اما متمرکز بودن یا نبودن هدایت کنندگان و نیز چگونگی آن محل پرسش است. به عنوان مثال باید به طور مشخص در مورد امکان رهبری جنبش توسط شخصیت های معروف سیاسی، و یا هر گونه شورا / گروه / کمیته / … و نیز مزایا و معایب احتمالی شان هم اندیشی کرد.
ت) سازمان دهی نیروها : در واقع این بخش شامل بررسی نیروهای بالقوه و بالفعل و امکان و چگونگی سازمان دهی بهینه آنها برای پیشبرد مقاومت و مبارزه است. فراموش نکنیم که برای عملی کردن هر طرح و ایده ای، به مجموعه ای از نیروهای مرتبط و یک دل که دارای حداقلی از سازمان دهی می باشند نیاز می باشد. وگرنه در نبود هماهنگی لازم میان نیروها، بهترین طرح ها و راهکارها در حد تئوری و مباحثه باقی می ماند. منظور از نیروها؛ احزاب و جریانات سیاسی، جنبش های اجتماعی از جمله زنان، کارگری، دانشجویی، قومی و …، گروه ها و شبکه های جوانان و دانشجویان، دگراندیشان و کنشگران مستقل، اقشار تحت ستم و طبقه های محروم جامعه و توده های مردمی و … می باشد.
ث) استراتژی برای تحصیل مطالبات: بدون شک ما برای دستیابی به مطالبات نیازمند یک طرح عملیاتی برای هماهنگی و سازمان دهی اقدامات می باشیم که به کمک تدبیر و خرد جمعی به دقت طراحی شده باشد.
ج) تاکتیک مقاومت و مبارزه: بدون شک یکی از نقاط ضعف جنبش مردمی ایران، ناتوانی در به کارگیری موثر و بهینه نیروهای جنبش در اجرایی کردن اقدامات بوده است. برای تقویت این مهم، لازم است با رویکردی انتقادی و تحلیلی ارزیابی درستی از همه مولفه های موثر در جنبش به دست آید تا بتوان امیدوار بود در آینده هدایت نیروها در صحنه بهینه گشته و بازخورد مورد نظر از اقدامات حاصل گردد.
سلام دوستان، من می خواهم با دوستانی که این پروژه را راه انداخته اند گفتگویی داشته باشم برای رادیو زمانه. لطفا تماسی با من بگیرید. به آدرس
sara.mo at radiozamaneh dat com
سپاس از شما
سارا