دریافت نسخهی PDF
«۲۵ تصویر از مصائب یک انسان»، نخستین داستان بیکلامی است که در سال ۱۹۱۸ توسط فرانس ماسریل هنرمند بلژیکی به تصویر در آمده است. این اثر، داستان صامت پسربچهایست که کودک ناخواستهی مادری تهیدست است؛ او در فقر زاده میشود، و تمام دوران کودکیاش را در فقر میگذراند. کودکِ کار میشود و در شرایط کاری وحشتناک، زیردست کارفرمای ظالم دوران نوجوانیاش را سپری میکند. در دوران جوانی، کارگر یک کارخانه میشود و همچنان در شرایطی رقت بار و دشوار، به کار مشغول است. او برای زندگی کردن میجنگد. روزگارش را در سختی و مصیبتهای بسیار در کنار رفقای کارگرش، به نوشیدن مشروبات الکلی و هم آغوشی با روسپیان میگذراند تا اندکی از تلخی زندگانی خود بکاهد. اما هیچ یک از این تسکیندهندههای موقتی اثر نمیکند. او میداند که چیزی در این سیستم لنگ میزند. با خود میاندیشد که چرا این وضعیت بر او و دیگر کسانِ همطبقه و مانند او تحمیل میشود. او در اندیشه عصیان است و از این شرایط نابرابر و غیرانسانی در جامعه صنعتی آن روزگار به تنگ آمده است. برای فهمیدن دلایل و چرایی این بیعدالتی و بیحقوقی، او مدام میخواند و میخواند، و با دیگر همکارانش در اینباره سخن میگوید و مباحثه میکند. چرا که به هیچ وجه باور ندارد که این نظم دروغین و این نابرابری افسارگسیخته، سرنوشتی غیرقابل تغییر و حکمت الهی است. تا آن که فرصتی برای بروز خشم و اعتراض فراهم میشود. نارضایتی از کارفرما، او را به سمت هدایت اعتصابی در کارخانه سوق میدهد. او همکاران و همطبقهایهای کارگرش را به اعتراض فرا میخواند.کارخانه تعطیل میشود و کارفرما، که این وضعیت نابرابر و غیرانسانی، و نیز سودهای کلان و ثروت اندوزیاش را از هر جهت مدیون دولت است، دست به دامن بازوی سرکوب دولتی، یعنی پلیس میشود تا این اعتصاب را در هم بشکند. پلیس به کارخانه میآید و صفوف کارگران معترض را در هم میشکند. سپس عاملان «اغتشاش» در کارخانه و رهبران اعتصاب، شناسایی و دستگیر میشوند. مرد جوان داستان نیز، از جمله این رهبران اعتصاب کارگری است که در دادگاه به جرم اعتراض، به اعدام محکوم میشود. تصویر آخر داستان، صحنه تیرباران مرد جوانی است، که در اعتراض به فقر و فلاکت، و شرایط ناعادلانه کار و نظم غیرانسانی سرمایهداری، خط مقدم شورش و اعتصاب در کارخانه بوده و در همدستی سرمایهدار و دولت مجازات میشود، و به کام مرگ میرود.
ماسریل از گذر تصویرسازی در این داستان تلاش کرده تا رنج و محنت مرد جوان را با مصائب مسیح تداعی کند و تکنیک چاپ (وودکات) و گراور معمول در سدههای میانه که در خلق این اثر به کار بسته نیز، با مضمونی که انتقال میدهد، خوانایی و هماهنگی دارد. ماسریل نیز همچون گروهی از اکسپرسیونیستهای آلمانی همدورهاش که عمدتاً آثارشان توسط نازیها در زمره «هنر منحط» دستهبندی شده بود، به این سبک آفرینش اثر هنری دلبستگی ویژهای داشت؛ بهطوری که او را به بلندآوازهترین داستان نویس مصور بدل کرد. بسیاری از این آثار، مانیفستهای سیاسی این هنرمند محسوب میشوند.
فرانس ماسریل، در سال ۱۸۸۹ در بلژیک متولد شد، در خانوادهای رشد و پرورش پیدا کرد که به لطف ناپدریاش، توانست با اندیشههای آزادی، برابری و عدالت خواهانه روزگارش آشنا شود و از آثار مارکسیستها، سوسیالیستها و آنارشیستهای آن دوران بیاموزد. این اندیشهها، تاثیر بهسزایی در خلق آثار هنری او گذاشت و مضمون و محتوای بسیاری از آثار ماسریل، تحتالشعاع ایدهها و جهتگیریهای سیاسی او قرار گرفت. ماسریل رویکردی انتقادی نسبت به مسائل اجتماعی داشت و این معضلات را زاییده جامعه صنعتی و شدتگرفتن فرهنگ مصرفگرایی در جوامع بورژوایی میدانست. دیدگاههای ضد جنگ و ضد فاشیستی ماسریل موجب گردید که بارها در برهههای مختلف در هنگامه هر دو جنگ جهانی، از زادگاه و کشور خود دور بماند و به نقاط دیگر اروپا بگریزد.
اثری که پیشِ رو دارید، نخستین کار از مجموعه داستانهای بی کلام اوست که در سال ۱۹۱۸ منتشر شده است. این اثر را منتشر می کنیم به این امید که مورد توجه واقع شود.
پراکسیس
اسفند ۱۳۹۶