اول. سرنوشتِ آزادیِ فلسطینیان، به حضورِ ساکنین همهی سرزمینهایِ اشغالی (اعم از فلسطینیان و یهودیان و ملتِ برساخته شده توسطِ رژیمِ حاکم) در عرصهیِ عملِ انقلابی گره خورده است؛ از آن رو که هر دو سوْ «تا» هایِ بیرونیِ خلاءِ پیشا رخدادیِ وضعیتِ موجودند. (با ارجاع به نظریه «فولدینگ» ژیل دلوز)
دوم. اگر نازیسم از «یهودی» به عنوانِ اهرمی برایِ همگرایی در ساختِ مفهمومِ تجسم یافتهیِ محاط شدهیِ «آلمانی» سود جست، صهیونیسم هم از جوهرِ این ستم برای ساختِ مفهومی با ساختارِ مشابه ولی این بار تحت نامِ « یهودی-اسرائیلی» بهره میبرد.
بی شک کنشِ اشتدادیِ صهیونیستها در ساختِ این مفهوم در چارچوبِ قلمرویی ایزوله شده به متکثر شدن و ایجاد بدیلهایی در سویِ فلسطینی هم شده است. بدیلِ تقابلی فلسطینی هم کارکردی همچون همنوعِ اسرائیلیاش دارد و به یکی از رکنهایِ حفظِ استیلایِ سازمانهایِ سیاسی حاکم بر فلسطینیان بدل گشته است.
سوم. «بحرانْ» اسمِ رمزِ صهیونیستها برای کلید زدنِ عملیاتِ تنازع بقاست. چه آن زمان که بیواسطه تولیدش میکنند و چه آن زمان که حماس و گروه هایِ جهادی را در موقعیتِ واسطهشدگی برایِ تولیدِ آن قرار میدهند. سادهتر میتوان ایدهیِ صهیونیستها را این گونه بیان کرد که «هر وقت همه چی آرام است، هوا پس است». چه آنکه بحرانْ فرصت مردمِ برساخته از درونِ مردم را میگیرد. سیستمهایِ سیاسیِ حاکمِ هر دوسو در وضعیتِ اضطراریْ خود را ناجیانِ ساکنین قلمروهایشان تلقی میکنند و چه بسا این اضطرار به قاعده بدل میشود؛ همان گونه که بنیامین میگفت.
چهارم. دیوارهایی که هر روزه پیشتر میآیند و به بهانهیِ حفظِ امنیتِ سرزمینهایِ اشغالی هر روز بالاتر میروند، از ترومایِ دیوار و گتو در ذهنیتِ مجروحِ یهودی سرچشمه میگیرد. ترومایی که صهیونیستها آن را بر دوشِ بهودیان حمل کرده، تا فلسطین آوردند و در همانجا هم بازتولیدش کردند و هم به سویی دیگر منتقلش کردند. دیوارها، گتویِ غزه، گتوهایِ ریز و درشتِ کرانهیِ باختری و از همه حائزِ اهمیتتر گتویِ انسانِ فلسطینی؛ همهیِ اینها عاملِ بازتولیدِ ترومایِ دیوار در نزدِ ساکنینِ سرزمینهایِ اشغالی نیز میباشند. چه آنکه آنسویِ به ظاهر آزاد دیوار هم میایستدْ در بندِ همان دیوار است. صهیونیستها نمیخواهند که کابوسِ گتو از ذهنِ یهودی پاک شود. آنچه در گوشِ هر یهودی نجوا میکنند این است که اگر روزی دیوار به دورمان کشیدند تا پشتِ دیوارها از هستی ساقطمان کنند، امروز خودمان این دیوار را به دورِ خودمان میکشیم تا از هستیِ خود حفاظت کنیم. اسرائیل هم بیشک گتویی بزرگ است. امروز اما گتویِ آنکه میدرد، نه آنکه دریده میشود.
پنجم. مردمی که ثبتِ مشخصهیِ آوارگی را در شناسهیِ خود برای رهایی به جان میخرند، تنها گامِ آغازینِ پروژهیِ رهایی را کلید زدهاند. سرانجام این مقاومت باید در مفهومِ «بازگشت» تجلی یابد. چیزی که یهودیان هیچ گاه به چنگ نیاوردند. هیچگاه «شدن» را نیافتند و همیشه آنچه ماندند که در هنگامهیِ «خروج» بودند. مردمی که شبیهِ هیچ مردمِ دیگری نمیخواهند باشند. استثناء و برگزیده. صهیونیسم ایدهیِ سکون است و منظری بیافق. آنچه میتواند منهدمش کند، بازگشتِ مردمیست که میخواهند مردمی چون تمام مردمانِ جهان شوند؛ آنچه فلسطینیان میخواهند و باید در خواستنِ خودْ ساکنین آنسویِ دیوار را با خود همراه کنند؛ آنچه میتواند تنها امکانِ مهیا کردنِ پیشامدِ رخداد در خلاءِ موجود باشد.
بهمن ۱۳۹۱
* این متن پیشتر در ویژهنامه «فلسطین» توسط پراکسیس منتشر شده بود. نسخهی پی.دی.اف جزوه را میتوانید از لینک زیر دریافت کنید:
http://docs.praxies.org/Palestin_Praxis.pdf