دریافت نسخهی پی.دی.اف. کتابچه
پیشگفتار پراکسیس
۱
چپ سوسیالیستی ایران در پی هزیمت و افول تاریخی خود، دورهای از گذار پرمشقت را سپری میکند، گذاری که در صورت ثمربخشبودن میتواند به حدی از بازسازی درونی و باز-سازماندهی اجتماعی و سیاسی چپ بیانجامد. این گذار بهلحاظ مضمونی، بنا بر ضرورتهای درونی و تاریخی آن، چندسویه است و بهلحاظ مسیر فعلیتیابیاش در پیکرهی چپ، در واحدهایی مجزا از هم و در مراحلی متفاوت رخ میدهد. از این نظر، چنین گذاری حداقل در مقاطع اولیهی خود لاجرم در شکلی از همگسیخته، ناهمگن و همچون تحولی ناخودآگاه نسبت به کلیت خویش رقم میخورد. با این همه، این واقعیت نه نافی ضرورت خودآگاهانهشدن این گذار است، و نه امکان کسب چنین خودآگاهیای را نفی میکند. بهعکس، ثمربخشبودن این گذار برای تحقق ضرورتهای وجودیاش نیازمند هر چه خودآگاهانهتر شدن آن است. به بیان دیگر، بهسرانجام رسیدن این گذار مرحلهای مستلزم رشد آگاهی عمومی در میان نیروهای سوسیالیست دربارهی ضرورتهای تاریخی و ملزومات نظری و پراتیک این فرایند است. نگریستن در تحولات چپ سوسیالیست در سایر کشورهای جهان، حداقل بهمیانجی تصویری که از کلیت یک رشته مبارزات در بستر زمان برمیسازد، شیوهای جانبی به سمت حصول/ارتقای این خودآگاهی جمعی است.
جنبش سوسیالیستی در سطح جهانی از تجارب خود تغذیه میکند: از یکسو با نگریستن در آنها هویت و اهداف خود را در برابر نظام سرمایهداری بازمیشناسد؛ و از سوی دیگر، شکستها و محدودیتها و چالشهای مسیرهای پراتیک خود را به موضوعاتی برای تأمل نظری و جستوجوهای راهبردی-استراتژیک خود بدل میکند. بدینترتیب، همهی اشکال و تجارب مبارزات سوسیالیستی بهرغم تفاوتهای درونی در خاستگاهها و بسترها و راهبردهای نظری-پراتیک خود، بخشهای جداییناپذیری از سنتهای پیکار ضد-سرمایهداری را شکل میدهند، و تداوم پویای مبارزه نیازمند ارتقای این سنتها از طریق بازبینی انتقادی آنها و جذب و فراروی از آنهاست.
در سپهر مبارزهی طبقاتی برخی پرسشهای بنیادین و موقعیتهای کلیدی در اشکال و مضامین تاریخی متفاوت در سراسر جغرافیای سرمایهداری چهره مینمایانند؛ امری که در دهههای اخیر بهمیانجی مرحلهی متأخر جهانیشدن سرمایه (سرمایهداری نو-لیبرال) بهطور آشکارتری رخ نموده است. این پرسشهای تکرارشونده از یکسو ریشه در ساختارهای برسازنده و تضادهای درونی نظام سرمایهداری دارند، و از سوی دیگر از موقعیت عینی پیکارگران این نظام در مواجهه با این پرسشها برمیخیزند. بدینمعنا که ساختارها عمدتاً حدود و موانع مرحلهایِ مبارزه را تعیین میکنند، و تا جایی که این ساختارها عمومیت و دوام داشته باشند، آن موانع هم لاجرم طی زمان و در گسترهی مکانْ پدیدار و تکرار میشوند، و بدینترتیب، هر بار ضرورت فراروی از آنها در قالب پرسشها و چالشهای بنیادین قد علم میکند، گو اینکه دلالتها و مضامین مشخص این پرسشها تابع مکان و زمان تاریخی است.
بر مبنای آنچه گفته شد، میتوان گفت پیگیری روندی که جنبشهای گونهگون ضد-سرمایهداری در بخشهای مختلف جغرافیای جهانی طی میکنند و آگاهییابی از چالشهای پیشِ رویشان و همینطور راهکارها و ابتکار-عملهایشان میتواند به راهجوییهای مبارزات سوسیالیستی در دیگر نقاط جهان و ارتقای سنتهای مبارزاتی ستمدیدگان یاری رساند. از جمله جنبشهایی که در سالهای اخیر پویایی و سرزندهگی را در رگهای پیکر جهانی جنبش سوسیالیستی تزریق کردهاند، میتوان به مبارزات طبقاتی مختلف در آمریکای لاتین، جنبشهای کارگری در چین و آسیای جنوب شرقی و هند، پیکارهای مسلحانه و سازمانیابی تودهای در کردستان، مقاومت در فلسطین، جنبشهای چپگرایانهی مختلف در ترکیه، نبرد تودهای پر فراز و نشیب در مصر و تونس علیه تهاجم نو-لیبرالی حاکمیتهای خودکامه، و جنبشهای علیه سیاستهای ریاضتی و سلطهی ترویکا در یونان و اسپانیا و برخی کشورهای اروپایی دیگر اشاره کرد.
۲
کتابچهای که در دست دارید، دربردارندهی مجموعهای از گفتوگوها با کنشگران برخی جنبشهای اجتماعی در اسپانیا، مشخصاً در بارسلونا و مادرید است که بهدست فعالین کلکتیو مالابوکا تهیه شده و انتشار یافته است. انگیزهها و چگونگی تهیهی این کتابچه در مقدمهی گروه مؤلف تا حدی توضیح داده شده است. جمع مالابوکا پیش از این هم، پس از بهقدرت رسیدن سیریزا در یونان، کتابچهای شامل گفتوگوهایی با کنشگران جنبشهای اجتماعی در آن مقطع در یونان منتشر ساخت، که پراکسیس آن را ترجمه و منتشر نموده است1. بر مبنای آن تجربه و دغدغهها و اهداف الهامبخش آن، اینبار جمع مالابوکا بررسی وضعیت جنبشهای اجتماعی در اسپانیا را در دستور کار خود قرار دادند و در اواخر دسامبر ۲۰۱۶ —در آستانهی انتخابات اخیر اسپانیا— با برخی کنشگران جنبشهای اجتماعی در شهرهای بارسلونا و مادرید دیدار کردند و گزیدهای از گفتگوهایشان با آنها را در قالب این کتابچه منتشر نمودند. طبعاً حجم این دفتر و تعداد و دامنهی مضمونی این گفتگوها بهقدری نیست که بهمیانجی آن بتوان شناخت حداقلی منسجمی از جنبشهای اجتماعی در اسپانیا و یا روندهای مبارزهی طبقاتی و پیکارهای ضد-سرمایهداری در این جامعه را انتظار داشت؛ با این حال، به نظر میرسد تصویری که ترسیم شده است، برخی از عامترین مسائل و چالشهای پیشِ روی پیکارهای ضد-سرمایهداری و جنبشهای اجتماعی جاری در این جامعه را بازتاب میدهد.
جامعهی اسپانیا خاستگاه شکلگیری برخی از حماسیترین اشکال تاریخی مبارزات کارگری و پیکار علیه سرمایهداری بوده است. نحلههای متأخر مبارزین اسپانیا و حتی جنبشهای اجتماعی جدید هم کم یا بیش از رادیکالیسم این سنت مبارزاتی تأثیر پذیرفتهاند و به سهم خود برخی از ارزشهای آن را بازتاب و یا امتداد میدهند. از دههی هشتاد به بعد، افول جهانی تحرکات چپ سوسیالیستی در پی عیانشدن هرچه وسیعتر شکست «سوسیالیسم واقعاً موجود»، با تلاشهای سوسیالدموکراسی اسپانیا —بهرهبری حزب کارگران سوسیالیست— بهعنوان جایگزینی «معتدل» برای دیکتاتوری میراث فرانکو (طولانیترین نظام فاشیستی اروپا) مقارن بود، که همانند بسیاری از تجارب مشابه دورهی گذار از جنگ سرد، نظیر برخی کشورهای آمریکای لاتین و یا آفریقای جنوبی، به آشفتگیهای ذهنی-سیاسی جامعه دامن زد و لاجرم به تضعیف و حتی سردرگمی نیروهای چپ رادیکال و سوسیالیست انجامید. با این همه، پیکارهای ضد-سرمایهداری در اسپانیا در دههی ۱۹۹۰ و دههی نخست قرن بیستم در اشکال متعددی، از جمله جنبش چریکی باسک، جنبش ضد-جهانیسازی (اواخر دههی ۹۰) و جنبش ضد-جنگ (سرآغاز قرن بیستم) و غیره تداوم یافت. پس از بحران اخیر نظام سرمایهداری در سطح جهانی و با اعلام حضور جنبش برآشفتگان در ۱۵ مه ۲۰۱۱ این پیکارها وارد مرحلهی تازهای شد. جنبش برآشفتگان به پهنهی پیوندیابی مبارزات پراکندهی نیروها و گرایشهای گوناگون ضد-سرمایهداری بدل شد، جنبشی که برپایی و فراگیرشدناش را بخشاً مدیون چنین سوابقی بود؛ هرچند تودهایشدن این جنبش و گسترش سریع آن در سراسر اسپانیا بیگمان ناشی از گستردگی و عمق فلاکتی بود که دولتهای اسپانیا در کار تحمیل آن بر اکثریت جامعه بودند. سیاستهای اقتصادیِ نو-لیبرال از سالها پیشتر مردم اسپانیا را تحت فشار قرار داده بود، اما با فرا-رسیدن بحران اقتصادی ۲۰۰۸ و تشدید سیاستهای ریاضتی از سوی دولت وقت، این فشار آستانهی تحمل عمومی را درنوردید و بهویژه در پی ترکیدن «حباب مسکن» در بحران عمومی مسکن تجلی یافت. اگرچه پیشروی تهاجمی نو-لیبرالیسم به جنبشی تودهای و رادیکال انجامید که خواست دموکراسی از پایین را در شعارهایی نظیر «دموکراسی همین حالا!» مطرح میکرد، و اگرچه گروهها و نحلههای چپ غیر-پارلمانی سهم عمدهای در سازماندهی این مبارزات داشتند، اما این جنبش نهایتاً بهطور چشمگیر و تأسفباری افول یافت.
با این همه، جنبشهای اجتماعی اسپانیا با عزمی جدی در تجارب خود باز مینگرند و میکوشند با درسآموزی از گذشته برای رویاروییهای تودهای آتی آماده شوند. آنان فرایند آمادهسازی خود را نه در فضاهایی دربسته و ذهنی، بلکه در پراتیک سیاسی آشتیناپذیر و خلاقانهی خود پی میگیرند. آنها ضمن تأمل دربارهی استراتژیهای ممکن و بدیل برای رشد مبارزهی رادیکال علیه نظم مسلط، پلتفرمهایی برای پیوندیابی با مردم فرودست تدارک میبینند؛ آن نوع پیوندیابی که بهمیانجی آن هم با مردم و از مردم باشند، و هم در انگارههای ایدئولوژیک نفوذیافته در مردم ادغام نشوند. آنان به راههای انضمامی تدارک «سیاست از پایین» میاندیشند و همهی اینها کافی است تا بهرغم تمامی تفاوتها در موقعیتهای انضمامی-تاریخی، و حتی برخی اختلافات سیاسی-نظریمان با مبارزین این جنبشها، مسیر آنها و پرسشها و چالشهای پیشِ روی آنان را در کلیتشان از آن خود فرض کنیم.
در تمامی گفتوگوهای این کتابچه اگرچه مسألهی سازماندهی و ضرورتها و محدودیتهای آن و نیز برخی اشکال خلاق گسترش آن برجسته میشود، اما خواننده با این مسأله همچون پرسشی باز مواجه میشود؛ پرسشی که هنوز هم —و بهویژه امروز— سیاست چپ رادیکال را در جهت یافتن بدیلهای ثمربخش به چالش میکشد. و در همین بستر، همچنین مسألهی کانونی پیوندیابی با تودهی مردم و اشکال و مضامین اجتماعی و ظرفهای عملی آن جای دارد: اینکه ملزومات و محدودیتهای پرورش سوژهی سیاسی جمعی چیست؛ آگاهی انتقادی رادیکال چگونه میتواند در سطح جامعه نفوذ و گسترش بیابد، طوری که در کنشها و مطالبات و جهتگیریهای مردم مادیت بیابد و سازمانیابی مبارزاتی از پایین را تسهیل کند؛ اینکه چگونه میتوان با مطالبات مادی ملموس مردم فرودست پیوند برقرار کرد و چگونه و تا چه حدی میتوان این مطالبات را سیاسی و رادیکالیزه کرد؟
مبارزه با سرمایهداری به صرف اراده پیش نمیرود؛ شرایط اجتماعی و تاریخی حدومرزهای این مبارزه را مشروط و محاط میکنند. بهویژه تحت شرایط تاریخی سیطرهی فضای ضد-انقلابیْ شکلگیری کنش سیاسی رادیکال در سطحی فراگیر شاید دور از انتظار باشد. با این حال، در همین گسترهی تاریخاً ممکن برای مبارزهی رادیکال هم بالقوهگیهای بسیاری عموماً نادیده میمانند، یا بهراحتی از دست میروند، چرا که اغلب اهمیت آنها —شاید در مقایسهای صوری با اقدامات چشمگیر تاریخی— بهقدر کافی بازشناسی نمیشود. درست است که انقلاب در معنای متعارفِ براندازی ساختارهای موجود پدیدهای پیشبینیناپذیر است، اما بسترسازی برای تحقق این دگرگونی بنیادی مستقل از مسیرهای طیشده در فضای پیشا-انقلابی نیست. در این معنای وسیعتر، میتوان انقلاب را فرایندی تلقی کرد که با گسترش امکانات سوژهگی ستمدیدگان آغاز میشود، با بسط و تقویت سویههای رهاییبخش این سوژهگی رشد مییابد، با سازمانیابیهای دموکراتیک تودهای و پیوستگی مبارزات سازمانیافته مسلح میشود، با واژگونی ساختارهای نظم موجود نقطهی عطفی تاریخی را پشت سر مینهد، و همچنان —با نگاهی نقادانه به خود— بیوقفه برای تحقق و تضمین اهداف رهاییبخش خود و گشودن افقهای انسانی تازه پیکار میکند. برای مشارکت در برپایی چنین انقلابی طبعاً زمان معین و قواعد ویژهای مقرر نشده است، تنها باید با درکی کلنگرانه و تاریخیْ امکانات و ملزومات امروزی مبارزهی انقلابی را در گسترهی انضمامی-تاریخی پیرامون خود باز شناخت و به آنها متعهد بود. با چنین نگاهی، ماهیت انقلابی کنش سیاسی در وفاداری به ملزومات رهاییبخشِ چنین فرایندی تجلی مییابد.
* * *
در پایان این پیشگفتار، از همهی دوستانی که در ترجمهی مصاحبههای این کتابچه مشارکت نمودند، صمیمانه سپاسگزاری میکنیم. امید داریم که این اثر، که محتوای آن بازتابی است از نظرات کنشگران همراه در ابتکار-عملهای جمعی، بتواند بهویژه در میان فعالین جنبشهای اجتماعی-طبقاتی و کنشهای جمعی رهاییبخش مخاطبانی بیابد و در پرسشگریها و راهجوییهایشان برای ایجاد و پیشبرد ابتکار-عملهای جمعی بهکار آید.
پراکسیس
اسفند ۱۳۹۴