پوست سیاه، صورتک‌های سیاه | سارا دهکردی ؛ هژیر پلاسچی

 [دریافت نسخه PDF] «سارا دهکردی» ؛ «هژیر پلاسچی» هواداران شرمگین تحریم‌ها، آنهایی که اغلب به دلیل وابستگی در سال‌های دور به جنبش چپ و کمونیستی، در رودربایستی با گذشته‌یی که اکنون آن را نفی می‌کنند، برای دفاع از تحریم‌ها به تنها نمونه‌یی متوسل می‌شوند که در روایت آنها با «چهره‌یی انسانی» و تنها با تحمیل اندکی دشواری ناگزیر به مردم، یکی از دهشتناک‌ترین حکومت‌های قرن گذشته را سرنگون کرده است. تحریم‌هایی که مقدمه‌یی برای جنگ نبوده‌اند و در روایت آنها رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی را وادار کرده‌اند به مذاکره و پایان دادن به نژادپرستی سیستماتیک حکومتی تن دهد. ما در این متن ابتدا در صحت این روایت تشکیک خواهیم کرد و پس از اثبات پوشالی بودن روایت مسلط، به نتایج واقعی تحریم‌ها در آفریقای جنوبی کنونی خواهیم پرداخت. واقعیتی که ادامه‌ مطلب …

«کنگره حزبی سوسیال دموکراسی» | ترانه‌ای از کورت توخولسکی | ترجمه: مینا خانی

ترانه‌‌ از: کورت توخولسکی | اجرا: ارنست بوش | برگردان: مینا خانی     ما زمانی در ندامتگاه به صف نشسته بودیم ما قربانی می‌دادیم که احزاب‌مان را نجات دهیم پول؛ آزادی؛ موقعیت و راحتی ما خطری برای ماشینی شدن بودیم آتش بود که در قلب ما شعله می زد قدرتِ ما؛ عشقِ عظیم و جهانی ما بود امپراتورها، دولت‌ها و قضات از ما متنفر بودند تفکر؛ قدرتِ قدرت شدن دارد اراذل و اوباش این را خوب فهمیدند آه این کیش شخصیت‌ها و خود خواهی امروز دیگر هیچ چیز مثل گذشته نیست!   امروز ما در مه تنفرآمیزی از عشرت و خوشی غرق شدیم ما توی صورت «ببل»* قدیمی و قوی‌مان سرفه می‌کنیم ما جوانان انقلابی را مسخره می‌کنیم وقتی که در صدها پایگاه عده‌ای با دست‌مزد‌های روزشان و سرمقاله ادامه‌ مطلب …

عیاشان پاریسی | شعری از آرتور رمبو | ترجمه: آرمین نیکنام

عیاشان پاریسی | آرتور رمبو | ترجمه: آرمین نیکنام {برای کمون پاریس} آه! بزدلان! رسیده‌ایم! از ایستگاه بیرون شوید! خورشید، خشکیده از ریه‌های تب کرده‌اش، خیابان‌هایی که شبی از بربرها انباشته بودند، آنک شهر مقدس! که در باختر به جلوس در آمده است! به راه افتید! ما لهیب‌های آتش را پس خواهیم زد! آنگ لنگرگاه‌ها! آنک خیابان‌ها! آنک کاشانه‌های ایستاده برابر درخشنده آسمانِ لاجوردی آسمان، پریده‌رنگ با ستارگان سرخِ بمب‌ها قصرهای مرده را در انبارهای الوار نهان کنید! روز محتضر، روز وحشت‌زده، نگاه‌هایتان را باز می‌آراید! اینک آن لشگر سرخ به هم بافته و تافته! مجنون شوید! متحیر خواهید بود، دریده لگام! دسته‌ی روسپیان، برانگیخته، مرهم خوران نعره‌های روسپی‌خانه‌ها شما را می‌خوانند!‌ بال زنید بخورید! اینک شب عیشِ گرفتگی‌های دردناکِ کسانیست که به خیابان آمده‌اند!‌ آه ای نوشندگان مغموم! بنوشید! ادامه‌ مطلب …

معرفی مقاله | «آرمانگرایی اخلاقی و واقعگرایی سیاسی» | سیمون دوبوآر

[دریافت نسخه PDF مقاله] معرفی مقاله: این مقاله بلندْ دومین مقاله از کتابی است نوشته سیمون دوبوآر، که ترجمه فارسی آن (به همت زنده یاد مصطفی رحیمی) تحت نام «نقد حکمت عامیانه» انتشار یافته است. در این مقاله، سیمون دوبوآر، اندیشمند و فمینیست نامدار فرانسوی، واقعگرایی سیاسی را در امتداد آرمانگرایی اخلاقی مورد بحث قرار می‌دهد. در این متنْ «واقعگرایی» به مثابه یکی از رویکردهای پیش روی «سیاست‌پیشه» در مواجهه با پهنه انتخاب و کنش سیاسی نمایان می‌شود (مترجمْ عنوان «سیاست‌پیشه» را به کسی اطلاق می‌کند که در تدارکِ جهان آینده است؛ نه سیاست‌مدارْ به معنای متعارف کلمه). با بررسیِ تنشِ گریز ناپذیرِ «سیاست‌پیشه» با حوزه اخلاق مرسوم و امر اخلاقی، دوبوآر می‌کوشد از مسیری دیالکتیکی در نهایت درکی از سیاست اخلاقی به مخاطب عرضه کند. در همین مسیر است که تضادهای درونی واقعگرایی سیاسی برجسته می‌شود ادامه‌ مطلب …

چه باید کرد؟ و چه کسی باید آن را انجام دهد؟ | سوده بینا

 [دریافت نسخه PDF] توضیح «پراکسیس» برای بازنشر این مقاله:  در سامانه‌ی سیاسی ویران ما، انتخابات جایی است که به مثابه‌ی عرصه اصلی سیاست‌ورزی نمایانده می شود: هم از سوی حاکمان و قدرت‌مداران و هم از سوی آنهایی که (به رغم تمامی دغدغه‌ها و داعیه‌ها) در عمل – و به هر دلیل- به «سیاست مردم» پایبندی ندارند. تلاقی این دو نیت‌مندی (در پهنه انتخابات) موجب می‌شود که فضای سیاسی کشور (به رغم همه ملاحظات و محدودیت‌ها) در مقاطع پیش از انتخابات اندکی گشوده شود تا مردم حدی از حس «انتخاب سیاسی» را در صحنه‌ی تنظیم شده از سوی حاکمیت تجربه کنند و «شور و نشاط سیاسی» موقتا به جامعه بازگردد. در شرایطی نظیر شرایط کشور ما، انسداد سیاسی سالیان و سرکوب بی‌وقفه تشکل‌یابی های مستقل و خودانگیختگی های سیاسی و خیزش‌های ادامه‌ مطلب …

تحشیه‌نویسی بر دیوار آکادمی گوگوش | هژیر پلاسچی

 [دریافت نسخه PDF] «هژیر پلاسچی» وسوسه‌ی نوشتن در مورد آکادمی موسیقی گوگوش، پیشاپیش وسوسه‌ی امتناع را نیز در خود حمل می‌کند: هراس از گرفتار شدن در ابتذال عامه. با این وجود از قضا درست با نوشتن در مورد آکادمی موسیقی گوگوش و مانند آن است که می‌توان از دستگاه پیچیده و ایدئولوژی یکسان‌ساز رسانه‌های جریان مسلط رمزگشایی کرد. درست آنجایی که همه چیز «غیر سیاسی» جلوه داده می‌شود، باید سویه‌های سیاسی مسئله را آشکار کرد: در میدان سرگرمی. به ویژه که آکادمی موسیقی گوگوش به شکل کنایه‌آمیزی با برگزیدن نام «آکادمی» به یک باره در قامت تمثال بی بدیلی برای آکادمی، تلویزیون، رسانه‌ی جریان مسلط و در یک کلام دم و دستگاه فرهنگ‌ساز ایدئولوژی حاکم ظاهر می‌شود. حتا اگر ما با سیاست کاری نداشته باشیم، سیاست با ما کار دارد. ادامه‌ مطلب …