دریافت نسخهی PDF
فریاد خواهم کشید در تنهاییِ خویش
نه که خفتگان را بیدار کنم،
بل تا فریادم مرا بیدار کند
از خیالم که زندانی ست!
(محمود درویش، کتاب در محاصره ص ۲۵)
امروز شنبه ۱۲ روز از تهاجم جدید اسرائیل و کشتار عام مردم فلسطین میگذرد. بیش از ۳۰۰ کشته و هزاران زخمی و ویرانیهای فراوان بر جا مانده است. دنیای رسمی ساکت است و کسی از هدف واقعی اسرائیل که روزنامهنگار معروف گیدئون لوی آنرا «کشتار عربها» نامیده است چیزی نمی گوید. ویکتور هوگو گفته بود: «پلیس همهجا، عدالت هیچجا». عینا وضع کنونی ست. امروز تجمع مدافعان حقوق فلسطین را در پاریس ممنوع کردهاند که خیلی وقیحانه است. دولتِ به اصطلاح سوسیالیست حتی از سرکوزی هم صهیونیستیتر برخورد میکند. کسانی که برای «آرامش و صلح» اشک تمساح میریزند، طوری حرف میزنند که گویا بین اشغالگر و اشغالشده تفاوتی وجود ندارد. آنها هم که خجولانه به حمایت از اسرائیل میپردازند، پشت بهانههایی مثل اقدامات حماس چهرهشان را مخفی میکنند و نمیبینند که هدف اسرائیل از بیش از ۶۰ سال پیش جز نابودی فلسطین و فلسطینی نیست. بیهوده نیست که فلسطینیها سالهاست در عین برافراشتن پرچم مقاومت بینظیرشان فریاد میکشند که ما سرخپوستان خاورمیانه نیستیم و ما را نمیتوان ریشهکن کرد.
فقط فلسطین نیست که جنایت علیه آن از هر مرز و حدی گذشته است. سالیان دراز است که در آفریقا و آمریکای لاتین و سراسر جهانْ استعمارگران، امپریالیستها و در یک کلام بورژوازی جهانی به جنایت مشغول است و مدام بر آن خاک تمدن و حقوق بشر میریزد تا چهرهی شوم خود را پنهان دارد. در همین چند سال گذشته غیر از افغانستان که به خاک سیاه نشاندهاند، عراق را هم کشتهاند، ملتی را اعدام کردهاند. لیبی را همینطور. پس از ۴۰ سال که قذافی جامعه عقب نگه داشته شده و استعمارزدهی لیبی را با روشهایی که الزاما قابل دفاع نیست وارد مرحله سرمایهداری کرد، دهها سال به عقب برگرداندند تا بیهیچ حساب و کتابی نه تنها به غارت این کشور و آفریقا بپردازند، بلکه در راه جنبش مردمی کشورهای عرب نیز چنان مانعی بتراشند که دیگر نتواند سر بلند کند. یکی از سردمداران صهیونیسم در فرانسه به نام برنار هانری لوی، که در زمان سرکوزی به جای وزیر خارجه فرانسه بارها به لیبی سفر کرد و نابودی این کشور را کارگردانی کرد، گفته است «من همه این اقدامات را به خاطر اسرائیل کردهام». باری کجای کره زمین از دست جنایتکاران سرمایه و جهل در امان مانده است که بشود به آن اشاره کرد؛ از ویتنام و یوگسلاوی دیروز تا سوریه و هر جای دیگر.
در ایران بیش از ۳۰ سال است سپاه تبهکاری به سرکردگی خمینی رژیمی برپا کرده که جلودار سپاه جدید امپریالیسم از نوع طالبان و داعش و القاعده و امثال آنان است و آزادانه و بیمجازات با استفاده از حربه برندهی دین به جنایت علیه ستمدیگان کشور و همه آمال و آرزوهای برنیامده مردم مشغول است. همه جا اردوی مسلط سرمایه میکوشد تا با انواع وسایل از برخاستن و تشکل دنیای کار جلوگیری کند. دنیای کار در شرایط حاضر در چنان وضعی ست که چارهای جز فریاد ندارد. فریاد برای آنکه هیچ دادرسی نیست. خدا سال هاست مرده است و اگر دوباره زندهاش میکنند، برای آن است که از جمله پشت دلارهای سبز رنگ بنویسند: «ما به خدا اعتماد داریم»۱. هیچ قاضی بیطرفی نیست. چندی پیش در یک مصاحبه تلویزیونی از آهنگساز معروف لبنانی، زیاد رحبانی، پرسیده بودند آیا به خدا اعتقاد داری؟ جواب داده بود «مگر خدا هست؟! چطور خدا هست و اسرائیل به جنایتهایش هر روزه ادامه می دهد؟!».
فریاد زدن کمترین واکنشیست که میتوان در برابر دنیای سراپا ستم کنونی داشت. دنیای ستمدیدگان اگر فریاد میزند، نه برای بیدار کردن دیگران، بلکه برای آن است که خویشتن صدای خود را بشنود و نارسائیها و نمیدانمهایی را که به تعبیرهای مختلف بحران نامیده شده از سر بگذراند. راههای نوین را برای رهایی بیازماید و در مبارزهی سرنوشتساز طبقاتی ابتکارهایی را که دهها سال است جایشان خالیست بیازماید. بحران چپ، بحران کمونیسم بحران بشریست، زیرا بشریت در حال حاضر نمیداند چگونه جامعه را سازماندهی کند که با ستم کمتری همراه باشد و این بر عهدهی دنیای کار است که چنین صلاحیتی دارد. شک نداشته باشیم روزی فرا خواهد رسید که همچون بردهداران و جنایتکاران دیروز، برای ستمگران امروز نیز تنها روی سیاه باقی بماند.
ما فریاد میزنیم؛ آنطور که بر اساس اسطورههای عرفانی حسین منصور حلاج بر بالای دار پس از آنکه دست و پا و زبانش را بریده بودند فریاد میزد «انا الحق»؛ فریاد میزنیم حق با ماست!
در برابر تهاجم مستمر دنیای سرمایه برای نابودی فلسطینیها، ما همه فلسطینی هستیم.
* این متن در تاریخ ۱۹ ژوئیه ۲۰۱۴ در وبسایت «اندیشه و پیکار» منتشر شده است؛ و پراکسیس با هدف همصدایی، اقدام به بازنشر آن نموده است.
۱ IN GOD WE TRUST