«طاها زینالی»
هدف از نوشتن این یادداشت ارائهی گزارشی از ابعاد ماجرای اعتراضات پناهجویان «غیر قانونی» در آمستردام، به مثابهی یک نمونهی عینی از مقاومت جمعی فرودستان است. مقاومتی که همهی جنبههای آن سیاسی و در رویارویی با یک سیستم واحد است؛ جنبههای چون هویت فاعلان حامل این مقاومت، جوانب مربوط به دلایل آوارگی هر یک از آنها، خواستههای ساده ولی آرمانی آنها (از جمله این که «هیچ انسانی غیرقانونی نیست»)، توان و قابلیت حیرتانگیز ساختاردهی مقاومت توسط خودشان و به صورت مستقل، زندگی کمونی و مشارکتی آنها در کنار هم و روابط انسانی و دوستانهشان با یکدیگر، ابعاد غیر انسانی سیاست نخبگان، دورویی و دروغگویی دولت مدعی دموکراسی هلند، لشکرکشی سیاسی و نظامی و رسانهای دولت هلند، مقاومت و صفآرایی فعالان چپ ضد قدرت، و برچیدن خشن کمپ اعتراضی و بازداشت همهی پناهجویان معترض. این متن اگر چه روایتی عینی و مبتنی بر واقعیت است، اما با توجه به مضمون ماجرا به هیچ وجه بیطرفانه نیست: مشخصا در این نوشته ابراز احساس قلبی نسبت به این حرکت و همهی پناهجویان معترض، انعکاس غم و ناراحتی موجود در چشمهای نازنین تکتک پناهجویان، احترام و قدرشناسی نسبت به فعالان و حامیانی که مقاومت کردند و احساس نفرت نسبت به همهی ماموران پلیس و سیاستمداران ریاکار و دروغگو و رسانههای چاپلوس و سانسورچی و … به طور آگاهانه و در مخالفت با رویه های مرسوم «خنثی» نویسی انجام شده است. گو اینکه این عینیترین شیوهی روایت آن چیزی است که نگارنده از نزدیک مشاهده کرده است.
آغاز
از دوم اکتبر چهل پناهجو که اغلب از کشورهای آفریقایی به هلند آمدهاند در محوطهی یک مدرسهی متروکه در یکی از محلههای آمستردام چادرهای اعتراضی خود را دایر کردند و خواستار رسیدگی مقامات دولتی به مشکلشان شدند. در بین این پناهجویان خانوادهها به همراه کودکان نیز حضور داشتند. همهی این پناهجویان «غیر قانونی» شده بودند. یعنی حق اقامت قانونی نداشتند و همچنین امکان برگشت به کشور خود را نیز ندارند. برخی از آنها سالها در خیابانها بلاتکلیف بودند، اغلب ماهها و حتی سالها صرفا به خاطر نداشتن اقامت قانونی در زندانها سپری کرده بودند و برخی دیگر مدتها در کمپهای دیپورت با فشار روانی بسیار نگهداری شده بودند و در طول مدت حبس به شدت برای بازگشت تحت فشار بودند. به هر ترتیب پناهجویانی که در چادرها مستقر شده بودند و در حال ساختاردهی و سازماندهی امور زندگی در کنار یکدیگر بودند، فراخوانی خطاب به سایر پناهجویان «غیرقانونی» و یا «ایلخال» که وضعیتی مشابه داشتند در فضای مجازی منتشر کردند. پس از گذشت یک هفته تعداد پناهجویان متحصن در چادرهای اعتراضی به دو برابر یعنی هشتاد نفر رسید و چادرهای بیشتری بر پا شد. در مقابل مقامات محلی و کشوری برای جلوگیری از افزایش شتابندهی پناهجویان معترض، یک اولتیماتوم به کمپ اعتراضی اعلام کردند. آنها تعداد چادرهای موجود را ثبت کردند و همهی چادرها را در محوطهای کوچک از حیاط مدرسه که خاک بود جا دادند. و اعلام کردند که حق اضافه کردن چادرها را ندارند و اگر حتی یک چادر اضافه شود و یا چادرها از محوطهی مشخص شده کمی خارج شوند، کل کمپ اعتراضی تعطیل خواهد شد. بد نیست اشارهای کنیم به تعداد پناهجویان «ایلخال» (معادل هلندی کلمه illegal در انگلیسی) که به خیابانها پرت شدهاند؛ گفته میشود تنها در خیابانهای آمستردام بیش از پانزده هزار پناهجوی غیرقانونی زندگی میکنند. تعداد کل ایلخالها در هلند بالغ بر سی هزار نفر تخمین زده میشود. ناگفته پیداست که شهردار آمستردام و سایر مقامات دولتی از تصور پیوستن روز افزون پناهجویان معترض به کمپ اعتراضی پناهجویان وحشت کرده بودند. پناهجویان که قصد داشتند از دادن بهانه به دولت برای برچیده شدن کمپ خودداری کنند، به این اولتیماتوم پایبند ماندند. با این حال به پانزده نفر دیگر که برای پیوستن آمده بودند نه نگفتند و با وجود کمی جا آنها را در چادرهایشان پذیرفتند. سپس آنها به سازماندهی درونی خود پرداختند (1). در مدت کوتاهی تقسیم مسئولیتها انجام شد و روابط دوستانهای بین حاضرین در کمپ اعتراضی که حالا از بیش کشورهایی همچون و سومالی و سودان و موریتانی و گینه و ساحل عاج و مالی و اتیوپی و نیجریه و سودان جنوبی و چند کشور افریقایی دیگر و همینطور از چین و کویت بودند، برقرار شد. آنها در اولین فرصت بیانیهی اول خود را منتشر کردند و در بخشی از آن دلایل حضور خود در هلند را چنین بیان کردند (2):
«ما اینجا هستیم به این دلیل که همه ما در خطر بودیم. به طور کلی از چهار دلیل عمده برای این خطر جانی میتوان نام برد؛ جنگ مهمترین آنهاست. به عنوان مثال جنگهای شهری و داخلی بسیاری در کشورهای آفریقایی در جریان است. دوم سرکوب و خشونت دولتی است. سپس تفرقهی دینی است. و در نهایت این که تقریبا در همهی کشورهای افریقایی مشکل تقابل قبایل و قومها بسیار جدی است. همهی این دلایل به نحوی به هم ارتباط دارند و به عبارتی با هم در آمیختهاند. این را میتوانید در جنبشهای افراطی موجود به وضوح ببینید. آنها زندگی را برای شما غیرممکن میکنند، تنها اگر با قوانین سختگیرانهشان مطابقت نداشته باشید. حتی یک نوشیدنی (الکلی) میتواند به قیمت جان شما تمام شود. عضویت شما به قبیله یا قومی دیگر، و یا داشتن مذهبی متفاوت طبعات جبرانناپذیری برای شما خواهد داشت. بنابراین ما اینجا هستیم برای این که در کشور خود تحت تعقیب قرار گرفتهایم و با خطر جانی روبرو شدهایم. ما نیاز داریم در هلند، به عنوان یک کشور آزاد و امن بمانیم و بتوانیم آیندهی خود را بسازیم. ما کمک میخواهیم. میخواهیم از این وضعیت اسفبار خلاص شویم … »
همبستگی
در این بین، مقامات محلی و کشوری حاکمیت هلند پس از این که به زعم خود با جلوگیری از افزایش عددی پناهجویان معترض از نگرانی خود کاسته بودند، به طور کلی چادرهای پناهجویی را نادیده گرفتند. اما پناهجویان به طور هوشمندانهای هم با اهالی محل و هم با فعالین حوزهی پناهجویی و فعالین چپ ضد قدرت ارتباط خوبی برقرار کردند و از این طریق رسانهها را به کمپ اعتراضی کشاندند. چیزی نگذشت که دولت مجبور شد به نادیده گرفتن پایان دهد و موضعگیری کند. آنها قول دادند مسائل را بررسی کنند. اما در همین حین شهردار آمستردام با پیش کشیدن نارضایتی ساکنین از وضعیت موجود در کمپ پناهجویان، خواهان انتقال آنها به خوابگاههای بیخانمانها شد. به این ترتیب کار به دادگاه کشید. ولی دادگاه قبل از این که حتی برگزار شود و فقط با رساندن نامهی استشهاد عدهی زیادی از ساکنین محل که نه تنها از وضعیت شکایتی نکرده بودند بلکه خواهان رسیدگی دولت به مشکلات آنها شده بودند رای را به حفظ چادرها صادر کرد. در همین حال بحث در مورد این موضوع از جانب حزب سوسیالیست به پارلمان کشانده شد که البته بازتاب چندانی و نتیجهای نداشت. اما دولت بیکار ننشست. آنها به سراغ پناهجویان آمدند؛ اما نه به صورت علنی و نه با همهی آنها صحبت کردند. بلکه آنها توانستند تماسهایی به صورت جداگانه با نمایندگانی از پناهجویان سومالی و سودان که اکثریت جمعیت پناهجویان معترض را تشکیل میدادند برقرار کنند. در این تماسها آنها پیامی با چنین مضمونی ارائه دادند: مشکلات کشور شما با سایر کشورها متفاوت است و جدیتر میباشد، و اگر شما تنها از سومالی و یا سودان بودید تا به حال راهحلی برای شما پیدا میشد ولی چون با سایر پناهجویان از کشورهای متفاوت هستید و چون وضعیت کشورهایی که این پناهجویان از آنجا آمدهاند یکسان نیست، نمیشود راهحلی ارائه داد. به این ترتیب آنها خواهان جدا شدن پناهجویان سومالی و سودان از سایرین شدند. با این وعده که به آنها مدتی در یک خوابگاه مناسب اسکان داده خواهد شد و سپس به خواستههایشان رسیدگی میگردد. با این که نه پناهجویان سومالی و نه پناهجویان سودان با این پیشنهاد دولت موافقت نکردند، ولی بر ملا شدن این تماسهای غیرعلنی در چادرهای پناهجویی سبب اختلاف نظر شدید شد. اما درایت پناهجویانی که امور را در دست داشتند و پاسخ صریح پناهجویان سومالی و سودانی مبنی بر این که «ما همه در وضعیت یکسانی قرار داریم و همه در کنار هم خواهان یک راه حل مناسب هستیم» وضعیت را به حالتی حتی بهتر از سابق بدل کرد. وضعیتی که در آن با وجود شرایط دشوار، همبستگی چشمگیری بین پناهجویان معترض برقرار شد.
لازم به ذکر است که دولت همین رویکرد را در مورد پناهجویان معترض دنهاخ هم پی گرفت؛ که البته در مورد آنها تا حدی موفقیتآمیز بود. به طوری که آنها با وجود حضور پناهجویانی از کشورهای دیگر همچون ایران و تاجیکستان و …، چادرهای پناهجویی دنهاخ را به نحوی با عنوان چادر اعتراضی پناهجویان عراقی بازنمایی کردند. و شاید همین دلیل اختلافنظر بین پناهجویان و ترک برخی از آنها و نیز عدم پیوستن پناهجویانی از ملیتهای دیگر شد.
ریاکاری فاحش دولت هلند
مقامات دولتی که در عین عوامفریبی و ادعاهای پوچ حمایت از آنها، از حربههای کثیفی چون ادعای دروغین شکایات اهالی محل و تلاش برای ایجاد تفرقه و جدا کردن آنها از یکدیگر برای پایان دادن به مقاومت پناهجویان استفاده کرده بودند، این بار تعارف را کنار گذاشتند با وقاحت تمام ریاکاری را به حد نهایت رساندند. پس از این که نمایندگان مجلس از حزب چپ و حزب کارگر تا حزب لیبرال و دموکرات مسیحی و … با قولها و وعدههای دروغینشان، در برابر رسانهها ژست انساندوستانه و مسئولانهای گرفتند، شهردار آمستردام این بار با پیش کشیدن سرمای هوا و نگرانی از وضعیت سلامتی آنها خواهان برچیده شدن چادرهای اعتراضی پناهجویان شد. وی در نامهای که ارسال کرده بود مهلت را تا 23 نوامبر تعیین کرده بود (3).
در مقابل پناهجویان که از این تصمیم خشمگین بودند از طریق وکیل خود خواهان رسیدگی مرجع قضایی به این موضوع شدند و در عین حال برای نشان دادن عزم و ارادهی خود برای ایستادگی تجمع اعتراضی بزرگی را به همراه پناهجویان اعتراضی در چادرهای دنهاخ در برابر پارلمان و در خیابانهای مرکزی دنهاخ (لاهه) ترتیب دادند. آنها بیانیهای نیز منتشر کردند که مضمون آن چنین است (4):
«امروز ما با برادرانمان از چادرهای اعتراضی دنهاخ در خیابانهای دنهاخ حاضر شدیم تا پیامی به دولت هلند برسانیم؛ ما پناهجو هستیم، نه مجرم و جانی. ما حقوق بشری خود را میخواهیم. بله ما در سرما رنج میکشیم، ولی این مردم هلندی هستند که در کنار ما هستند و به ما کمک میکنند و چنین چیزی را به هیچ وجه در مورد دولت هلند نمیتوان گفت. آنها تنها از ارائهی یک راهحل طفره میروند و آن را پس میزنند … . ما به دعوت برادرانمان از کمپ دنهاخ به خیابانها آمدیم و تجمع را به خوبی برگزار کردیم تا نشان دهید تا زمانی که راهحلی در برابر ما قرار داده نشود همچنان به تجمع اعتراضی خود ادامه خواهیم داد.
دیروز آقای شهردار فان در لان به ما گفت که ما مجبوریم در روز 23 نوامبر کمپ را ترک کنیم. چون ایشان قصد دارد از ما در برابر سرما محافظت کند. ایشان میخواهد از سلامتی ما مراقبت کند. وی قصد دارد از ما در برابر برخی افراد افراطی که مقاصد بدی نسبت به کمپ دارند محافظت کند. و برای این کار وی قصد دارد همهی ما را به مدت یک ماه در یک پناهگاه نگاه دارد. چقدر مهربانانه و دوستداشتنی! بدیهی است در این مدت صدای ما خفه خواهد شد و کسی فریاد ما را نخواهد شنید. و نیز پس از یک ماه وی ما را دوباره به خیابانها پرت خواهد کرد. شبیه وضعیتی که اکنون قرار داریم. و به مراتب بدتر از این، چرا که ما از یکدیگر جدا خواهیم افتاد. با این اوصاف پر واضح است که وی قصد کمک به ما را ندارد، و تنها میخواهد مشکل را از نظرها پنهان کند!
مشکل وضعیتی است که ما در آن گرفتار شدهایم. امکان ماندن از ما سلب شده و همچنین امکان برگشت نیز نداریم. هر راهحلی باید متناسب با این وضعیت باشد. بنابراین لازم است که دولت هلند بررسی دوبارهی پروندههای ما را ممکن کند. پروندهها باید دوباره باز شوند. در این مدت ما به تضمین امنیت (برای ماندن) میخواهیم. هر راه حلی به جز این تنها یک راهحل تقلبی و دروغین است. ما نمیخواهیم در خیابان، در کمپهای پناهجویی و یا در زندانهای مختلف بگذرانیم. ما میخواهیم مانند هر کس دیگری زندگی کنیم. این حق انسانی ماست. لطفا این حق انسانی ما را به ما بدهید.»
پس از تجمع 17 نوامبر در دنهاخ (5)، دوباره نمایندگاه پارلمان قول دادند در رابطه با راهحل در پارلمان رایزنی کنند. با این حال، هیچ خبری از راهحل نشد، در عوض دادگاه رای را به شهردار داد، و حکم برچیده شدن کمپ پناهجویی را به دلیل سرمای هوا و نگرانی از وضعیت سلامتی پناهجویان صادر کرد. چنین تصمیم و حکم بیشرمانهای در حالی صادر شد، که هزاران پناهجوی «ایلخال» بدون هیچ امکان زندگی، یعنی بدون تامین غذا، درمان و بهداشت و جای خواب، و … در خیابانهای میگذرانند و تا به حال دولت هرگز حرفی از سلامتی آنها به میان نیاورده است. برعکس دقیقا زمانی که عدهای از همان پناهجویان «غیرقانونی» (ایلخال) در اعتراض به این وضعیت اسفبار دست به اعتراض زدهاند و چادرهایی برای ماندن، و حامیانی برای تامین مایحتاج روزمرهشان تهیه کردهاند؛ دولت هلند حرف از سرمای هوا به میان میآورد. واضح است که آنها تنها میخواهند صدای اعتراض پناهجویان را ساکت کرده و اعتراض آنها را سرکوب کنند. بدیهی است روش آنها باید با ادعاهای اتکا بر دموکراسی و حقوق بشر منطبق باشد، تا بتواند به اندازهی کافی و به طور حرفهای عوامفریب باشد.
میان نا اُمیدی از حاکمیت و مبارزه برای اُمید
پناهجویان آمستردام که تا حد زیادی از برخورد مقامات محلی و پارلمانی هلند سرخورده شده بودند، دوباره مصمم شدند تا عزمشان را برای ایستادگی اعلام کنند. آنها بیانیهی دیگری منتشر کردند و اقدام بعدیشان را در آن بیان کردند، که بخشی از آن بیانیه را در زیر میخوانید (6):
«ماههاست که ما صبورانه خواهان راهحلی برای خلاصی از وضعیتمان شدهایم. تنها چیزی که دولت پیشنهاد میدهد اسکان دادن ما به مدت یک ماه در یک پناهگاه است. و البته پیشنهاد سخاتومندانهی دیپورت ما به کشورهایی که از آنجا آمدهایم. اگر ما از دیپورت شدن به کشورهامان سر باز زنیم، ما را به خیابانها خواهند ریخت. این قابل قوبل نیست، زندگی ما در کشورهامان در خطر است و دولت هلند مصمم است که این را نپذیرد. از این رو اکثریت پناهجویان حاضر در کمپ اعتراضی دست به اعتصاب غذا زدهاند. میدانید که اقدام به اعتصاب غذا در این هوای سرد زمستانی و در شرایط چادرها، که پیشاپیش وضعیت جسمانی بسیاری از پناهجویان مناسب نیست، میتواند خطر جدی برای زندگی ما باشد. ما امیدواریم دولت هلند در نهایت، درخواستهای نا اُمیدانه و همراه با اشک ما را برای کمک بفهمد.
لطفا؛
پروندههای ما را دوباره باز کنید و روایتهای واقعی ما را (از دلایل ترک سرزمینمان) باور کنید.
استفاده از بهداشت و درمان و آموزش را برای ما هم ممکن کنید.
امنیت را در برابر بازداشتهای نابهنگام پلیس میسر کنید.
به ما اجازهی اقامت بدهید.»
دولت هلند به مثابهی راهحل نهایی پیشنهادی با عنوان Bad, Bed & Brood ارائه کرد و در آن به پناهجویان وعدهی اسکان به مدت دو ماه در مکان مناسب که امکانات بهداشتی و گرمایشی و جای خواب و خوراک داشته باشد را داد و در عوض از پناهجویان خواست تا با دولت همکاری کنند و داوطبانه چادرها را تا روز 30 نوامبر تخلیه کنند.
پناهجویان نیز که با برخورد مایوس کنندهی دولت روبرو شدند، پس از گفتگوی جمعی، به این نتیجه رسیداند که ادامهی اعتصاب غذا ممکن است سبب ضعف مفرطشان شده و بهانههای بیشتری برای برچیدهشدن چادرها با «نگرانی از سلامتی» شان به دست دولت خواهد داد. بنابراین اعتصاب غذای خود را شکستند و در عوض تجمع بزرگی را در روز بیست و هفت نوامبر در آمستردام سازماندهی کردند. و در فراخوانشان بیان کردند که (7):
« به احتمال زیاد این هفته چادرهای اعتراضی ما را خواهند بست. به نظر میرسد اغلب ما کار را با رفتن به زندان به پایان خواهیم رساند؛ کجا؟ نمیدانیم. برای چه مدتی؟ نمیدانیم … . نکتهی همیشگی این است که: آنها میتوانند ما را بازداشت کنند، ولی این هیچ چیزی را تغییر نمیدهد. آنها میتوانند دوباره ما را به خیابانها پرت کنند، اما این هیچ چیزی را تغییر نمیدهد. آنها تنها رنجهای ما را فزونی میبخشند. چرا آنها با ما این کار را میکنند؟ همیشه (در انتها) آنها ما را بازداشت میکنند؛ و ما همیشه باز میگردیم! از آنجا که آنها راه حلی ارائه نمیدهند، بنابراین «ما باز خواهیم گشت!»
به این ترتیب روز بیست و هفتم نوامبر حدود پنجاه نفر از پناهجویان چادرهای اعتراضی آمستردام به همراه پنجاه نفر از پناهجویان چادرهای اعتراضی که از دنهاخ آمده بودند و همچنین حدود صد نفر از حامیان، در میدان دام گرد آمدند. جمعیت با شور و هیجان و خشم و ارادهی خاصی فریادزنان از خیابانهای آمستردام به سمت ساختمان ایاندی حرکت کرد و در برابر ساختمان تجمع کرد. پناهجویان عصبانی در حالی که شدت خشم و ناراحتی دستهایشان را به شیشههای ساختمان میکوبیدند، شعار «یسقط یسقط ایاندی» را سر میدادند. فضای حاکم بر تظاهرات، شعارهایی که سر داده میشد و متن و محتوای بیانیههای پناهجویان و حامیان نسبت به گذشته تغییر کرده بود و گویی ناامیدی از جوابگویی دولت سبب رادیکالتر شدن مواضع آنها شده بود. به هر ترتیب این تجمع نیز به پایان رسید و آنها ناامیدانه به کمپهایشان بازگشتند.
آنها فردای آن روز بیانیهی دیگری منتشر کردند و به عنوان آخرین تلاش برای مقاومت جمعی در جهت جلوگیری از برچیده شدن کمپ اعتراضی از مردم خواستند تا شب قبل از جمعه را در چادرهای پناهجویان گذرانده و در صبح سی نوامبر در کنار پناهجویان و در برابر برچیده شدن چادرها بایستند. آنها نوشتند (8):
«قاضی دستور نهایی خود را برای برچیدهشدن کمپ اعتراضی پناهجویان صادر کرده است. جمعه روز اجرای این تصمیم است. ما از همه دعوت میکنیم تا به ما در چادرها بپیوندند. و به این نحوهی رفتار با پناهجویان در هلند اعتراض کنند. بیایید نشان دهیم که ما اجازه نمیدهیم که هر طور که میخواهند با اعتراض ما برخورد کنند. ما با آرامش خواستههایمان را مطرح کردیم. اما دولتمردان/زنان نمیخواهند تا ما چهرهی واقعی هلند را نشان دهیم. آنها میخواهند ما را ماهها و ماهها به زندان بیافکنند و مشکل را از دیدگان عموم پنهان نمایند. پناهجویانی که برای خواستهها و حقوقشان برمیخیزند همچون مجرمها و جانیها مجازات میشوند. این قابل قبول نیست. ما همه را برای پیوستن به اعتراض (به این نحوهی برخورد) فرا میخوانیم.»
و در انتهای متن خود واژهی «آزادی» را اضافه کردند.
با همهی تلاشها جهت تغییر نظر دولت و قاضی دادگاه؛ هیچ انعطافی دیده نشد و قضای حکم قطعی بر چیده شدن را صادر کرد و تاکید کرد که «یا پناهجویان داوطبانه کمپ را ترک خواهند کرد و یا پلیس با روز آنجا را پاکسازی خواهد کرد» (9).
یک روز بعد، یعنی در روز بیست و نهم، پناهجویان در محوطهی کمپ اعتراضی جلسهای برگزار کردند و در آن جلسه سعی کردند در مورد رویکردشان در روز جمعه، و راههای پیشرو با بکدیگر تبادل نظر کرده و به توافقی دست یابند. برخی از پناهجویان با قاطعیت خواهان ایستادگی در برابر برچیده شدن چادرها بودند. آنها ادامهی اعتراض را تنها با مقاوت در برابر تصمیم دولت ممکن میدانستند. در مقابل عدهی بیشتری با وجود همنظری در ضرورت ادامهی اعتراض، از نگرانی منتفی شدن امکان پیگیری پروندهایشان به خاطر رویارویی با پلیس میگفتند. آنها معتقد بودند در صورت رویارویی با پلیس پس از بازداشت جرمی به پروندهشان اضافه خواهد شد که وجود آن سبب منتفی شدن دستیابی به خواستههاشان شده و ضمنا بهانهای به دست دولت در تحریف چهرهی معترضان و توجیه خشونت پلیس و دولت در حذف چادرها میدهد. ضمن این که برخی از پناهجویان با یادآوری شرایط واقعی خانوادهها خصوصا کودکان را چادرها خواهان در نظر گرفتن آنها شدند. به هر ترتیب پس از گفتگو نتیجه این شد، که عدهی زیادی از پناهجویان در همان روز داوطلبانه چادرها را ترک کرده و به مکانی که دولت قول اسکان در آن جا را داده بود منتقل شوند. و عدهای که باقی میمانند مقاومت کنند. پس از تهیهی اتوبوس جمعیتی حدود هشتاد پناهجو که بیشتر خانوادهها و کودکان را شامل بود به مقصد مکان مورد نظر حرکت کردند. اما در نهایت تعجب پس از حدود یک ساعت دوباره به چادرها بازگشتند. آنها در توضیح دلیل بازگشتشان گفتند مکانی که دولت قولش را داده بود با مکانی که در عمل در اختیار آنها قرار داده بود تفاوت بسیار زیادی داشت. دولت وعدهی یک مکان مناسب برای اسکان پناهجویان به مدت دو ماه را داده بود که در آن مکان خوراک، بهداشت و خواب میسر باشد. اما مکانی که در عمل به آنها داده شده بود یک پناهگاه بیخانمانها بود که تنها میشود از 9 شب تا 9 صبح در آن جا مقیم بود و طول روز را باید در خیابانها و در سرما و بدون هیچ امکاناتی گذراند و شب را در کنار کسانی که اغلب دچار بیماریهای روانی و افسردگی و اعتیاد و به قولی در یک فضای ناآرام تا صبح سپری کرد. آنها به شدت از دورویی و دروغگویی دولت برآشفته شده بودند و به این دلیل به چادرها مراجعت کرده بودند. با این اوصاف دوباره در رابطه با راههای پیشرو گفتگو کردند. . اما در نهایت تصمیم بر آن شد که پناهجویان معترض خود به صورت داوطلبانه چادرها را ترک نکنند، ولی در برابر برچیده شدن چادرها مقاومتی نیز نکنند. در واقع آنها ترجیح دادند تا یک یا دو ماه اقامت در زندان را به جان بخرند ولی امکان ادامهی مبارزه را با رویکردی که تا کنون داشتهاند از خود نگیرند. به عبارت دیگر آنها امکان استمرار اعتراضشان را در اولیت قرار دادند و از پیش برای بازگشت برای خیابان و از سرگیری اعتراضاتشان بزنامهریزی کردند. البته پیوستن به چادرهای اعتراضی دنهاخ را نیز به عنوان راه بدیل پیش رو در برابر وضعیتی غیر قابل پیشبینی، در نظر گرفتند (10).
شب آخر در چادرهای اعتراضی آمستردام
از طرف دیگر با توجه به فراخوانی که منتشر شده بود، از ابتدای شب کنشگران و حامیان پناهجویان به صورت تکی و یا گروهی به چادرهای پناهجویی وارد شدند. اغلب آنها فعالان چپ رادیکال بودند که برای مقاومت در برابر زدودن چادرها در آن جا حاضر شده بودند. به تدریج بر تعداد کنشگران که به پناهجویان میپیوستند افزوده شد. پس از این که در محوطهی کمپ اعتراضی با پناهجویان و با یکدیگر در رابطه با رویکردشان در هنگام حضور ماموران دولتی و پلیس تبادل نظر انجام شد، تصمیم بر آن شد که برای جلوگیری از عواقب منفی که ممکن بود متوجه وضعیت پناهجویان و اعتراضشان گردد، از درگیری مستقیم با ماموران پلیس خودداری شود. با این حال بنا شد در اولین ساعات صبح، پیش از حضور ماموران، بیرون از محوطه در برابر دروازهی مدرسه که تنها درب ورودی به محوطهی کمپ بود دیواری انسانی از کنشگرانی که بازوهایشان با یکدیگر پیوند زدهاند شکل بگیرد و در برابر ورود نیروهای پلیس تا جایی که امکان دارد مقاومت شود. پس از اتخاذ این تصمیم، کسانی که برای حمایت آمده بودند، یک شب سرد را در چادرهای نه چندان گرم پناهجویان گذراندند. فضای کافی برای خوابیدن همه نبود، ولی کمتر کسی قصد خوابیدن داشت.
پناهجویان باید آخرین شب حضورشان را در چادرهای اعتراضی آمستردام به صبح میرساندند. آنها با امید این که با رونمایی از وضعیت فلاکتبار و برزخی و بیپناهی ایلخالها و به چالش کشیدن دولت مدعی دموکراسی و حقوق بشر هلند، توجه عموم مردم و فعالین اجتماعی و سیاسی را به مشکلاتشان جلب کرده و دولت را در جایگاه پاسخگویی و ارائهی راهحل واقعی قرار دهند، با وجود تمام موانع و دشواریها به مدت دو ماه شبهای سرد را در چادرها گذارندند و مقاومت تمام عیاری از خود نشان دادند. ولی هرگز با برخورد بشردوستانه و یا حتی معقول و منطقی از دولت مواجه نشدند بلکه تنها پاسخ از طرف دولت محلی و سراسری هلند رویکردی ریاکارانه و عوامفریبانه همراه با دروغ و فشار بود. رویکردی که در رسانهها و در برابر عموم خود را انسانمحور و حامی محرومان نشان میدهد و در عمل تنها در راستای حذف آنها از پهنهی عمومی و محروم کردنشان از ابتداییترین حق انسانی، آن هم با پستترین روشها گام برمیدارد. به هر ترتیب حالا پناهجویان شب سرد دیگری را در چادرها میگذرانند در حالی که میدانند صبح چادرهایشان و امیدهایشان را از آنها خواهند گرفت، تا دوباره امیدشان را از دست بدهند و یا به پستوها و زیر پلها و پشت خرابهها بروند و به دلیل بیخانمان بودن و از خطر زندانی شدن و … از نظرها ناپدید گردند و یا این که پس از تحمل فشار فزایندهای که در زندان دیپورتیها متحمل شوند از پا در آیند و از جانشان بگذرند و بپذیرند که به کشورهای ناامنشان بازگردند. با این اوصاف آنها در این شب آخر، چندان نگران جای خواب نبودند و حتی حداقل در ظاهر نگران پیشامد صبح هم نبودند. گویی از قبل با چنین وضعیتی روبرو شده بودند و یا اصلا وضعیت همان بود که بود، شاید هم قبلا بدتر بود. چون حداقل حالا آنها تجربهی این را داشتند که در کنار یکدیگر به هم امید دهند و خود برای تغییر وضعیتشان به میدان بیایند.
حامیان هم که این یک شب را در سرمای چادرها به سر میبردند، خصوصا آن دسته که چندان به چادرهای پناهجویی رفت و آمد نمیکردند و یا تجربهای در حوزهی پناهجویان نداشتند، با تعجب و تاسف توامان مینگریستند و به روایتهای پناهجویان گوش میدادند و در اندیشهی ابعاد فاجعهی وضعیتی بودند که در آن هزاران ستمدیدهی ایلخال دیگر با چنان تجارب دردناک و غیر قابل تحمل مشابهی در حاشیههای گمشدهی شهرها و خانههاشان مجبورند شبها و روزها و ماهها و سالها را میگذرانند.
مقاومت حامیان و اکتیویستها، و لشکرکشی و خشونت پلیس
در اولین لحظات جمعه سی نوامبر، همهی پناهجویان و حامیانشان به محوطهی کمپ اعتراضی فرا خوانده شدند ودو تن از فعالان یک بار دیگر برنامهای که مورد توافق رسیده بود را برای کنشگران شرح داد. بعد از مدتی در بیرون محوطه دیواری چندلایه و زنجیروار از حدود هشت یا نود اکتیویست که بازوان یکدیگر را گره کرده بودند تشکیل شد و راه در برابر اولین ماموران پلیس که قبل از طلوع آفتاب برای برچیدن کمپ آمده بودند، بسته شد. سپس ساعتی در سرما به همان حالت سپری شد و در همین حال که رسانههای رسمی و غیررسمی و افسران و مامورن پلیس در محل حاضر شدند. بعد اولین گروه ضربت پلیس که حدود سی نفر بودند به ماموران اضافه شدند و بعد از گذشت دقایقی از آمدنشان، عملیات شکستن زنجیرهی حامیان و فعالین را آغاز کردند. نیروهای پلیس به صورت دونفری یا سه نفری با دست و بدنهای افرادی که در لایهی بیرونی قرار داشتند درگیر شدند و از هیچ برخوردی دریغ نکردند تا بتوانند آنها را یکی یکی از زنجیره جدا کنند. چالش آنها همراه بود با ضرب و شتم فعالین، کشیدن موهایشان، حلقه کردن انگشتان و دستها بر بینی و چشم کنشگران و کشیدن به جهت مخالف، پیچاندن انگشتان، مچ و دستهای آنها بدون هیچگونه ملاحظهای، و به طور کلی هر برخورد خشونتآمیز دیگری که میتوانست با وارد کردن درد سبب جلوگیری از مقاومت بیشتر حامیان پناهجویان شود. بعد از این که تعدادی از حامیان را از زنجیر دفاعی جدا کردند، مجبور بودند آنها را محصور کنند، بنابراین نیاز به به تعداد ماموران بیشتری داشتند و این مسئله سبب توقف موقتی عملیات پلیس شد. تا این که این بار تعدادی پلیس سوار بر اسب و تعداد زیادی پلیس ضربت در برابر فعالین صفآرایی کردند. سوارها با اسبهایشان به زنجیرهی انسانی نزدیک شدند و با فشار بر اسبها سر و بدن اسبها را به سر و صورت کسانی که جلوتر بودند کوبیدند و مدتی به این کار ادامه دادند. وقتی این حربه برای ترساندن آنها کارگر نیافتاد، نوبت به گروه دیگری از پلیسهای ضربت رسید که تعدادشان زیاد بود و برخوردشان هم به مراتب از گروه اول خشنتر و وحشیانهتر بود. صحنهای کریه از اعمال خشونت پلیس بر علیه کسانی که در حمایت از فرودستان و در برابر حذف خشن آنها از شهر، بدنهایشان را به یکدیگر پیوند کرده بودند. این صحنهی خشن و وحشیانه در حالی ساعتها طول کشید که اغلب رسانههای رسمی هلند در محل حاضر بودند و دوربینهای عکاسی و فیلمبرداری و میکروفنها و رکوردرها همه چیز را ثبت میکردند. گویی پلیس هلند هیچ ابایی نداشت که در برابر رسانههای آزاد هلند با خشونت تمام برخورد کند (11).
به هر ترتیب پلیس موفق شد دیوارهی انسانی حامیان پناهجویان را از هم بدرد و وارد کمپ شود. سپس نوبت به انتقال پناهجویان به اتوبوس ویژهای که برای جابجایی پناهجویان دیپورتی تهیه شده بود رسید. آنها همهی وسایل تکتک پناهجویان و حتی بدن آنها را به طور کامل بازرسی کرده و یکی یکی سوار اتوبوس کردند. در این بین فعالین و حامیان یکسره شعارهایی «غیر قانونی» کردن و «دیپورت» پناهجویان سر دادند. پس از پُر شدن اتوبوس و به محض حرکت آن، کنشگران در برابر اتوبوس تجمع کردند و چند نفر از آنها حفاظ میلهای جلوی شیشهی اتوبوس را گرفتند و اندکی از آن بالا رفتند و جمعیت شروع به سر دادن شعار نمود. بلافاصله ماموران پلیس سوار بر اسب پلیس دخالت کردند و با شتاب به سمت فعالین حرکت کردند، طوری که بدن اسب با برخی از آنها برخورد کرد و چند نفر از فعالین بین اتوبوس و اتومبیلهایی که کنار خیابان پارک شده بود گیر کردند و در اثر برخوردهای پیاپی بدن سر و بدن اسب مصدوم شدند. پلیسهای سوار در عین حال با باطومهای بلندی که داشتند با شدت شروع به ضربه زدن به فعالین نمودند. ضمن این که ماموران پیاده هم به سمت فعالان حملهور شده بودند و با خشونت آنها را از محل دور کردند. با این حال تلاش فعالین و حامیان برای متوقف کردن اتوبوس و برخورد پلیس با آنها، بیش از یک ساعت به درازا کشید، تا این که هم تعداد سواران پلیس بیشتر شد و هم شدت برخورد آنها بالاتر رفت. این کشمکش بین ماموران و فعالین در مورد سایر وسایل نقلیهای که برای انتقال پناهجویان دیگر استفاده شد نیز ادامه یافت. اما در نهایت پس از انتقال همهی پناهجویان از محل، عملا چیزی برای دفاع نمانده بود، جز چادرهای کهنه و وسایل مورد استفادهی پناهجویان در کمپ اعتراضی که امکان حملشان را نداشتند. این وسایل و همهی آثار وجود چادرها نیز بعد از ساعاتی که ماموران ویژه با ابزارها و خودروهایشان در آنجا کار کردند، از محل پاک شد و هیچ اثری از پناهجویان و چادرهایشان در محل باقی نماند.
عملکرد رسانهها؛ آزاد ولی هوشمند
یکی از نکاتی که در کنار رویکرد ریاکارانه و ضدانسانی دولت هلند و حذف خشونتآمیز چادرهای اعتراضی توسط پلیس باید در نظر گرفته شود، عملکرد رسانههای بزرگ هلند است که خبر و گزارش از این ماجرا تهیه و پخش کردند. البته منظور بیاعتنایی و یا عدم پوشش وقایع نیست، چرا که از نظر کمی تعداد رسانههایی که خبر و گزارش تهیه کردند و همچنین تعدد دفعاتی که آن اخبار را پخش کردند کم نبود. اما آن چه کاملا محسوس و فاحش بود، رویکرد تحریفآمیز و یا حداقل تقلیلآمیز همهی رسانههای رسمی و دولتی و یا بزرگ هلند نسبت به وقایع مقاومت پناهجویان بود. آنها در گزارشهایشان هرگز از دوگانگی دولت در حرف و عملاش سخنی به میان نیاوردند. آنها هرگز از این که هزاران پناهجوی ایلخال (غیر قانونی) در خیابانها بدون هیچ حق انسانی به سر میبرند حرفی نزدند. آنها هرگز از عملی نشدن وعدههای دولت محلی و مرکزی سخنی به میان نیاوردند. آنها در مورد خشونت پلیس نه چیزی نوشتند و نه تصاویری که در اختیار داشتند را منتشر یا پخش کردند. تنها کاری که آنها کردند عمومی کردن خبر وجود چادرهای پناهجویی بود. وگرنه تمام تلاش آنها در دست گرفتن پوشش خبری حوادث مربوط به اعتراضات پناهجویان و حذف هدفمند سویههایی از آن حوادث و حاشیههایش بود که تناقض سیستم حاکم را به حداقل ممکن برساند. آنها حتی یک صحنه و یا یک عکس از برخورد خشونتآمیز پلیس علیه فعالین را منعکس نکردند. در واقع آنها موضوع را از همان دریچهی نگاهی منعکس کردند که دولت هلند عمل خود را توجیه کرده بود؛ یعنی انتقال پناهجویان غیر قانونی در چادرها به محلی مناسب، به دلیل حفاظت از سلامتی و امنیت آنها! در حالی که مسئله حذف چادرهای اعتراضی پناهجویان و به زبان خود پناهجویان پنهان کردن مشکل و تناقض موجود در قبال زندگی پناهجویان ایلخال بود. حذفی که از منطق خشن و غیر انسانی تبعیت نموده و نیز از رهروی خشن سرکوب پلیسی اعمال شد.
در واقع رسانههای هلند به جای نا دیده گرفتن اعتراضات پناهجویان و وقایع مربوط به آن (و احتمالا اعتراضاتی در سایر حوزهها) به سراغ آن وقایع رفته و با توجه به توان مالی و جایگاه رسمی خوبی که دارند، حوادث را به گونهای انعکاس میدهند که منطبق با خواست دولت هلند و جریاناتی است که از آن طریق حمایت مالی میشوند. آنها دقیقا سویههایی از ماجرا را به نحوی هوشمند حذف میکنند که به طور کلی برای پخش در رسانههایشان مناسب شده و مخاطبان را تا آن حدی که تایید و تاکیدی بر آزاد بودن و دموکرات بودن رسانهها باشد تحت تاثیر قرار دهد، و نه بیشتر!
وضعیت اسکان پناهجویان و امکان از سر گیری مقاومت
به هر حال پناهجویانی که دیگر امکان حضور در چادرهاشان را از دست داده بودند، به محل دیگری انتقال داده شدند. اما این محل بر خلاف اظهارات شهردار آمستردام که دلیل اصلی برچیده شدن چادرها را حفظ سلامتی پناهجویان از سرما عنوان کرده بود و نیز بر خلاف وعدههای حداقلی دولت مبنی بر «نان، سلامتی و بهداشت، و جای خواب»، محلی گرم و تمیز و با امکانات نبود. در واقع آنها از اتوبوسها به بازداشتگاه پلیس منتقل شدند (12). سپس به غیر از 12 نفر از آنان که توسط پلیس بازداشت شده و در بازداشتگاه نگه داشته شدند، بقیه به یک پناهگاه اتوبوسی، یا به عبارت دیگر یک کانتینر بدون هیچ امکاناتی برده شدند. و پس از ساعاتی، این بار از کانیتنر به یک ساختمان نمور و سرد و بدون امکانات که یک انبار قدیمی سوخت بود انتقال داده شدند. وضعیت در آنجا به گونهای بود که فعالین پناهجویی درخواستی خطاب به حامیان برای رساندن پتو به پناهجویان منتشر نمودند. سپس پناهجویان را به یک کانون نگهداری قانونی بیخانمانها که وضعیت بدتری از انبار سوخت داشت بردند. همهی اینها در حالی بود که دولت به هیچ وجه پاسخگوی خلف وعدهای که کرده بود نبود. در واقع چادرها هم از نظر امکاناتی که از طرف حامیان و مردم محل تهیه شده بود و هم از نظر آرامش بسیار بهتر از این پناهگاههای موقتی بود.
در این مدت که خبر از قصد انتقال پناهجویان به زندان دیپورتیها رسیده بود، خبر تهیه شدن یک کلیسای متروک برای اسکان پناهجویان که از طریق پیگیری فعالین و حامیان و تلاش آنها میسر شده بود، سبب شادی پناهجویان و رفع نسبی نگرانی آنها از این بلاتکلیفی و ترس از انتقال به زندان دیپورتیها گشت. به این ترتیب پناهجویان به کلیسای ژوزف قدیس (Sint Jozefkerk) در آمستردام منتقل شدند. آنها به کمک حامیانشان کلیسای متروکه را به مکانی برای زندگی موقت بدل کردند (13 و 14). وبسایت جدید خود را راهاندازی کردند و با شعار «مشکل کمپ اعتراضی آمستردام، همچنان پابرجاست؛ ما اینجا هستیم» خواستههایشان را دوباره بیان کردند (15). در واقع آنها حدود دو ماه سرد زمستانی را در این کلیسا سپری خواهند کرد و در این مدت به برنامهریزی برای ادامهی اعتراضاتشان خواهند پرداخت.
چادرهای اعتراضی دنهاخ در انتظار سرنوشتی مشابه
روز سوم دسامبر شهردار دنهاخ با اشاره به برچیده شدن چادرهای اعتراضی در آمستردام، گفت چادرهای پناهجویان در دنهاخ (16) نیز باید برچیده شود. وی گفت دلایل ما هم دقیقا همان دلایلی ایست که شهردار آمستردام اعلام کرده بود؛ یعنی نگرانی از وضعیت سلامتی پناهجویان به دلیل سرمای زمستان، و عدم وجود امنیت در چادرها. وی در ادامهی صحبتهایش گفت به زودی زود در این مورد اقدام خواهد شد. تنها پس از چهار روز از اظهار نظر وی، نامهای به دست پناهجویان چادرهای اعتراضی دنهاخ رسید که محتوای نامه خبر از زمان اجرای دستور شهردار برای برچیده شدن چادرها میداد. طبق آن نامه آنها تا روز سیزده دسامبر مهلت دارند تا چادرهای اعتراضی را داوطلبانه ترک کنند. و در غیر این صورت پلیس این کار را به روش خود انجام خواهد داد. ضمنا آنها هیچ پیشنهاد، راه حل و یا وعدهای در مورد اسکانشان پس از برچیده شدن چادرها دریافت نکردهاند.
این دستور در حالی صادر شده است که حدود دو ماه قبل که شهردار خواهان برچیده شدن چادرها بود، پناهجویان توانستند به کمک وکیل خود رای دادگاه را برای ماندن به دست آورند. قاضی با تاکید بر قانون مشروط آزادی برگزاری شبانهروزی اعتراضات به آنها اجازهی ماندن در چادرها را داده بود. و در آن دادگاه با توجه به دلایل امنیتی که شهرداری و پلیس ارائه کرده بودند تصمیم بر آن شده بود که پناهجویان حق بستن چادرهای خود را ندارند و حتما باید یکی از اضلاع چادرها کاملا باز باشد. با این اوصاف تناقض و ریاکاری دولت را میتوان در دو جنبهی این ماجرا دید؛ یکی این که با توجه به اظهارات شهردار که سرمای هوا را دلیل اصلی برای برچیدن چادرها دانسته است، این که با وجود هوای برفی این روزهای هلند شهردار هنوز اجازهی بستن چادرها را به پناهجویان نمیدهد نشان دهندهی دروغ فاحشی است که وی گفته است. ماندن در چادرهایی که بسته هستند و باد و برف به داخل آن راهی ندارند و دمای هوای داخل از بیرون بیشتر است، بسیار با گذراندن در چادرهایی که باد و برف و باران به داخل آن به طور مستقیم تا روی پتوی پناهجویان راه دارد و دمای داخل با بیرون در سرمای زمستانی یکی است، متفاوت است. و تنها دلیل این وضعیت اسفناک تصمیم شهردار است که خود برای این تصمیمش هیچ دلیل قانع کنندهای ارائه نکرده است.
از طرف دیگر باید این پرسش را مطرح کرد در حالی که دستگاه قضایی اجازهی ماندن در چادرهای اعتراضی را به پناهجویان داده است و آنها «قانونا» این امکان را دارند، چرا دولت با زور و سرکوب چادرها را حذف کرده و اعتراضات را سرکوب میکند؟
سخن پایانی: تحلیلی فشرده در باب جنبش پناهجویان
در انتهای قرن بیستم یکی از گزارههای محوری پروپاگاندای فرهنگی و رسانهای نظم مسلط آن بود که سرمایهداری به رغم برخی کاستیها، به لحاظ تاریخی نظامی بیبدیل است و با گذشت زمان بر کاستیهایش فایق خواهد آمد. از آنجا که پیامدهای جنگها و فقر و فلاکت و ستمی که تداوم گردش سرمایه بر بسیاری از مردم جهان تحمیل میکند، عمدتا بازتاب و نمود ملموسی در دنیای متروپل ندارد (جز در حد تصاویر مجازی و تحریف شدهی رسانهها)، این گزاره و مشتقات منطقی آن حداقل در بخشهای «آباد و آزاد» دنیا هواداران بسیاری دارد؛ در نتیجه در این کشورها گرایش وسیعی به ستایش نامحدود از لیبرال دموکراسی – به مثابهی ساختار سیاسی ضامن حفظ وضع بیبدیل موجود – قابل مشاهده است (در این رویه بتواره شدن نظم سرمایهداری، طبعا انگارههای مزمن کمونیستستیزی و شکست تاریخی اردوگاه سوسیالیسم هم دخیل است). در این میان پدیدهی آوارهگان و موج پناهجویانی که در جستجوی امنیت حداقلی، در دههی اخیر به مرزهای اروپا هجوم آوردهاند، شرایط دوام این فانتزی را تا حدی دشوار ساخته است. مشخصا میتوان حداقل از دو عامل مهم در ایجاد این موج آوارهگی و پناهجویی در دههی نخست قرن بیست و یکم نام برد: یکی آغاز جنگ و اشغال در افغانستان (2001) و عراق (2003)، آغاز انتفاضهی دوم و تشدید درگیریهای نظامی در سرزمینهای فلسطینی و به طور کلی رشد ناامنی و بیثباتی در خاورمیانه؛ و دیگری عینیتر شدن پیامدهای اقتصادی و اجتماعی سیاستهای نئولیبرالیستی که تحمیل نظاممند آنها بر کشورهای پیرامونی از دو دهه پیشتر آغاز شده بود (مردم کشورهای افریقایی، با زیرساختهای اقتصادی ضعیف، نخستین قربانیان این سیاستها بودهاند). آغاز بحران اقتصاد جهانی از سال 2009 تبعات چنین وضعیتی را تشدید کرده است.
پناهجویان و آوارهگانی که به اروپا پناه میآورند به همراه خود تصاویری از واقعیت را نیز میآورند: واقعیتی که سویههای تاریک سرمایهداری را باز مینمایاند (اگر چه در برداشتهای ذاتگرایانهی طیفهای دست راستی، همواره میتوان خود این مردم را مقصر بدبختیهایشان قلمداد کرد و بر همین اساس به مثابهی موجوداتی فروتر به آنها نگریست). در مواجهه با سیل پناهجویانی که ممکن است نظم و آرامش «قلمروهای امن» اروپا را بر هم بزنند، دولتهای اروپایی در قالب اتحادیهی اروپا به سرعت برای تصویب قوانین و تدابیر بازدارنده دست به کار شدند: دو راهکار عمده عبارت بودند از: یکی تشدید حفاظت از مرزهای اروپا و کنترل دقیق ورودهای «غیر قانونی»؛ و دیگری اعمال محدودیتهای «قانونی» هر چه بیشتر بر شرایط و مراحل اخذ پناهندگی و نیز برای زندگی پناهجویی.
پیامدهای سیاستگزاری نخست (نظارت سختگیرانه در مرزها) که توسط آخرین دستاوردهای تکنولوژی ماهوارهای و لشکری از پلیس اروپایی اجرایی می شود تا اینجا آن بوده است که از یکسو سالانه انبوهی از انسانهای فراری در جستجوی امنیت فردا در آبهای مدیترانه غرق شوند؛ و از سوی دیگر اتحادیهی اروپا در حاشیهی این قاره اردوگاهها و زندانهای بزرگی برپا ساخته است که آوارگان و فراریان بد اقبال، تحت شرایطی بسیار غیر انسانی در آنجا به سر میبرند، تا زمانی که به کشورهای مبداء بازگردانده شوند. پیامد سیاستگزاری دوم (دشوار ساختن مراحل پناهندگی) این بوده است که انبوهی از پناهجویان در محدودهی مرزهای اتحادیه اروپا با تبعیضهای سیستماتیک مواجهند و عملا در جایگاه «به حاشیه راندهشدگان» (the mariginalized) قرار گرفتهاند. درصد بسیار بالایی از متقاضیان پناهجویی (همان خوش اقبالانی که از مرزهای امپراطوری عبور کردهاند) ناچارند برای سالیان متمادی در شرایط بیحقوقی مطلق در کمپهای ایزوله شدهای از جامعه به سر ببرند که در واقع مصداقهای امروزی مفهوم «اردوگاه» هستند. بسیاری از آنان پس از سالها دربهدری و تعلیق، به کشورهای مبدا بازگردانده (Deport) میشوند، و بسیاری از بازماندگان نیز شمشیر دموکلس دیپورت را بر فراز سر خود دارند تا حتی زندگی در کمپها را نیز زیر فشار ترس و اضطراب دایمی سپری کنند. یکی از بدیهیترین نتایج این نوع زندگی، شیوع افسردگی وخیم در میان پناهجویان است که در موقعیتهای تشدید احساس درماندگی یا در بازههای بروز بحرانهای حاد روحی/روانی، به اقدام به خودکشی منجر میشود. از این رو در سالهای اخیر میزان خودکشی منجر به مرگ (قرص، طناب دار، پرت کردن خود از ارتفاع و حتی خودسوزی) در میان پناهجویان رشد بسیاری داشته است.
با این اوصاف اینکه در سال 2012 شاهد زنجیرهای از اعتراضات پناهجویی در چندین کشور اروپایی بودهایم، نه تنها چیز غریبی نیست، بلکه غیر عادی آن وضعیتی میبود که سکوت و تبعیت غیر انسانی پناهجویان از شرایط اسارتشان به همان نحو ادامه مییافت (گو اینکه در میان پناهجویان بنا به موقعیت شکنندهشان و اینکه همگی به نوعی «رقیب» هم محسوب میشوند و به طور کلی به واسطهی همان شمشیر دموکلسی که بر فراز سر خود دارند، میزان بیشتری از فردگرایی وجود دارد؛ به این عوامل باید تفاوتهای فرهنگی، قومی، زبانی و مذهبی را نیز اضافه کرد).
اما در سوی دیگر ماجرا، سرکوب خشن اعتراضات پناهجویان، بار دیگر آستانهی رواداری دولتهای لیبرال دموکراسی و در واقع مرزهای دموکراسی پارلمانی را عیان ساخت. پس از آغاز بحران اقتصادی در اروپا، دامن زدن به پدیدهی «خارجی ستیزی» راهی بود که بسیاری از دولتهای راستگرا به طور سیستماتیک برای فرافکنی پیامدهای اجتماعی سیاستهای ریاضت اقتصادی در قلمرو مرزهای خود به کار گرفتند (حادترین نمود این مساله در یونان قابل مشاهده است، جایی که حمایت آشکار پلیس/دولت از رشد فعالیتهای گروههای نئونازی، یادآور زمینهیابی تاریخی فاشیسم است). اما ظهور جنبش پناهجویی، موجب شد تا آگاهی از شرایط اسفبار زیست پناهجویان تحت قانونهای تبعیضآمیز و نژادپرستانه گسترش بیابد؛ متعاقب آن مشاهدهی سرکوب خشن اعتراضات مسالمتآمیز پناهجویان از سوی دولتهای دموکراتیک (در آلمان و هلند)، تناقضآمیز بودن برخی مدعیات رایج دموکراسیهای موجود را برای بخشهایی از شهروندان این کشورها آشکارتر کرده است. از این منظر، جنبش پناهجویی دقیقا شکافی را در درون خود سیستم (و در محدودههای امن آن) گشوده است؛ شکافی که اگر چه از کارکردهای ساختاری خود سیستم نشات می گیرد، اما همیشه تبعات آن به جاهای دیگر فرافکنی شده است یا با تدابیر مناسبی مهار یا پنهان شدهاند.
از آنجا که در این مجال کوتاه بازخوانی دستاوردها و آسیبشناسی جنبش پناهجویی به شیوهای متعین ممکن نیست (مثلا با در نظر گرفتن تاریخچهی متفاوت و شرایط مشخص آن در هر کشور)، سخن را با این یادآوری کوتاه میکنیم که سیاستهای اتحادیه اروپا در برابر پناهجویان مصداق بارزی است از تلفیق رویههای بازتولید نابرابری با تبعیض و خشونت نظاممند. در این زمینه رویکردهای فاشیستی دولت هلند نسبت به پناهجویان، طلایهدار آن روندی است که ادامهی منطقی سیاستهای اتحادیه اروپاست: از غیرقانونیسازی و بیهویتسازی پناهجویان و خیابانخواب کردن آنها تا مصوبهی قانونی مجرم تلقی کردن «ایلخال»ها و حبس دراز مدت در زندانهای ویژه برای وادارسازی آنان به پذیرش دیپورت، تا مصوبهی اخیر ساختن دهکدههای خاص برای نگهداری و ایزوله کردن مجرمان سابقهدار، که بخش زیادی از «ایلخال»ها را در بر خواهد گرفت و در واقع آشکارا طرحی است در راستای گتو سازی به حاشیه رانده شدگان اجتماعی (17).
روشنگری و مبارزه علیه ریاکاریها و تناقضات دموکراسیهای مستقر (که اعطای جایزه صلح نوبل به اتحادیه اروپا نمونهای از آن است)، تنها از راه همبستگی عملی با مبارزات فرودستان و ستمدیدگان ممکن خواهد شد. باشد که صدای بیصدایان باشیم و در سازماندهی مبارزات آنان فعالانه شرکت کنیم.
هفدهم آذر ماه 2012
پینوشت:
1. ویدئویی از سخنان چند تن از پناهجویان در رابطه با وضعیتشان در چادرهای پناهجویی
3. E.E.Van Der Laan; Burgemeester
4. Refugees in action together in Den Haag – Mayor wants to evict camp Osdorp
5. این ویدئو حاوی گزارش مختصری است از تجمع مشترک چادرهای اعتراضی دنهاخ و آمستردام
ویدوئی شامل سخنان نمایندگان چادرهای اعتراضی پناهجویان در آمستردام پس از تجمع در دنهاخ
6. Osdorp refugees in hunger strike, demand a solution NOW
7. فراخوان پناهجویان معترض آمستردام برای تجمع خیابانی در روز ۲۷ نوامبر: «تنها راه حل، پاسخ به خواستههای ماست»
Refugees demonstration in Amsterdam 27 Nov … A Solution is what we want
8. Join the refugees in the camp eviction – come sleep
9. Asylum seekers living in tented camp in Amsterdam must leave by Friday
10. پناهجویان حاضر در کمپ اعتراضی آمستردام، پس از مطمئن شدن از این که دولت چادرهایشان را برخواهد چید، به عنوان راهحل آخر در نظر داشتند تا به چادرهای اعتراضی دنهاخ رفته و به رفقای خود در آنجا بپوندند. اما از طرف دیگر، دولت که ظاهرا نگران سلامتی آنها بود، به طور همزمان از طریق شهردار هلند پیامی حاوی یک اولتیماتوم جدی به دست پناهجویان حاضر در کمپ اعتراضی دنهاخ رساند، مبنی بر این که آنها حق ندارند پس از دریافت آن پیام هیچ پناهجوی جدیدی را به جمع خود بپذیرند و یا حتی هیچ چادر دیگری بر پا کنند. به عبارتی شهرداریها در آمستردام و دنهاخ به طور هماهنگی یکدیگر را در سرکوب اعتراضات پناهجویان و حذف آنها از چهرهی شهر حمایت میکنند.
11. تصاویر و ویدئوهای زیر نیز تا حدی گزارشی تصویری از ماجرا ارائه میدهند:
– گزارش ویدئویی خلاصه از مقاومت اکتویستها و خشونت پلیس هنگام از میان برداشتن دیوار انسانی آنها
– گزارش ویدوئی حاوی خلاصهای از وقایع در جریان برچیده شدن چادرهای اعتراضی آمستردام
– در ویدئوی زیر مردی بالای هفتاد سال در بین حامیانی که دستانشان را زنجیر کردهاند و در برابر برچیده شدن چادرها مقاومت میکنند دیده میشود. وی پزشکی است که تقریبا همهی روزهای کاری به طور داوطلبانه به چادرهای پناهجویی مراجعه کرده و به نوعی پزشک پناهجویان حاضر در کمپ اعتراضی بود. وی در رابطه با اظهار نظر شهردار و دولت هلند در مورد وضعیت نگران کنندهی سلامتی پناهجویان، همهی این اظهارات را دروغ و بهانهای بیش ندانسته و آن را توجیهی برای سرکوب این حرکت اعتراضی بیان کرد. وی تاکید کرد وضعیت پناهجویان از نظر سلامتی نگران کننده نیست و حتی میتوان گفت به نسبت بیخانمانهایی که در پناهگاههای شبانه میگذرانند و پناهجویانی که در زندانهای دیپورتی، در خیابانها و حتی در کمپهای پناهجویی میگذرانند بدتر نیست. او با این که در سن پیری است و خود بیماریهای و مشکلات بدنی متعددی را تحمل میکند اما نه تنها به عنوان پزشک پناهجویان را حمایت کرد، بلکه شب را در کنار پناهجویان گذراند و در نهایت تا جایی که امکان داشت در برابر ماموران پلیس نیز ایستادگی کرد. پناهجویان شب گذشته از وی و تعدادی دیگر از حامیان همیشگیشان قدردانی و تشکر کردند.
Deportatie Protest 1/2 Tentenkamp ~ Amsterdam
12. ویدئویی از حضور پناهجویان در بازداشتگاه پلیس
13. عکسهایی از پناهجویان در حال آمادهسازی کلیسا برای ماندن
14. خلاصهای در مورد وضعیت پناهجویان و اسکانشان در کلیسا: This is our story
15. وبلاگ جدید پناهجویان معترض آمستردام
16. در رابطه با مقاومت پناهجوین در چادرهای اعتراضی دنهاخ به مطلب زیر مراجعه کنید:
از مبارزات پناهجویانِ متحصن در چادرهای اعتراضی در هلند
17. در این مورد به این مطلب مراجعه کنید:
2 thoughts on “روایت مقاومت پناهجویان کمپ اعتراضی در آمستردام | طاها زینالی”