چگونه کابوس فرقه‌ای در سوریه و عراق به واقعیت پیوست؟ | مصاحبه با باسم چیت | مترجمین: آیدا نیکو – فاطمه لیلازی

196

دریافت نسخه‌ی PDF

به نقل از وب‌سایت‌ مرجع:

سوسیالیست لبنانی، باسم چیت (Bassem Chit) استدلال می‌کند که ضدانقلاب و امپریالیسم، ارتش فرقه‌گرایان عراق و سوریه، یعنی دولت اسلامی، را به‌وجود آورده است. که باید توسط دیگران بر آن پیروز شد، که عامل دیگری باید بر آن غلبه کند.

* * *

چه عاملی منجر به خیزش گروه «دولت اسلامی» شد؟

مردم در خاورمیانه بیش از اندازه از فقر، ستم، و امپریالیسم غربی رنج برده‌اند. با عقب‌‌نشینی چپ در دهه‌های اخیر، بسیاری اسلام سیاسی را به‌عنوان بدیل مد نظر قرار دادند. اما اسلام سیاسی مقوله‌ی گسترده و متنوعی است – و [از سوی دیگر] چه جنگ ایالات متحد علیه عراق و چه انقلاب‌های سراسر جهانِ عرب دستور کار سیاسی را تغییر داده‌اند.

از سویی، سازمان‌های توده‌ای نظیر اخوان‌المسلمین، حزب‌الله و حماس وجود دارند. این‌ سازمان‌‏ها مردم عادی را بر اساس یک دستورکار معین سیاسی به‌خدمت گرفته و سازمان‌دهی می‌کنند، حتی وقتی آن‌ها را به‌طور نظامی سازماندهی می‌کنند.

در مقابل، گروهی نظیر القاعده، بر مبنای [ترویج] ایده‌های سیاسی و بدون ساختن یک جنبش مردمی در میان مردم عادی بنا شده است.

القاعده شبیه نارودنیک‌ها در روسیه‌ی قرن نوزدهم، یک سازمان تروریستی با مشخصات مرسوم آن و با هدف بی‌ثبات‌سازی دشمن است.

خصوصا از زمان اشغال عراق، گروه‌هایی که این دو سنت را در هم می‌آمیزند روبه‌رشد هستند. آن‌ها هم‌زمان‌ هم مردم را به از نقطه نظر سیاسی به خود جذب می‌کنند و هم تاکتیک‌های تروریستی اتخاذ می‌کنند. داعش – گروهی که بعدها به «دولت اسلامی» بدل شد- و گروه‌های دیگر نظیر «جبهه‌ی النصر» نمونه‌هایی از این الگو هستند.

 

گروههایی نظیر داعش چگونه از دیگر اَشکال اسلام سیاسی پیشی گرفتند؟

انقلاب‌ها سرشار از تناقض بودند.

در مصر، اخوان‌المسلمین پس از به‌دست گرفتن دولت و همکاری با رژیم [حاکم]، شکست بسیار بدی را متحمل شد. در تونس، النهضه‎ مجبور شد عقب‌نشینی کند و نقش اپوزیسیون را بپذیرد. بسیاری از کسانی که به اسلام سیاسی سُنی چشم دوخته بودند، از آنجا که این گروه‌های شناخته شده قادر نبودند در اهداف خود به نتیجه برسند از آنها روی برگرداندند.

این امر امکان برآمدن گرو‌ه‌های فرقه‌گرا به‌عنوان بدیل‌های تندرو را فراهم کرد. این گروه‌ها با سازمان‌دهی منسجم، و به‌واسطه‌ی پشتیبانی مالی و برنامه‌ای شفاف، خصوصا برای بیشتر ستیزه‌جویان افراطی بسیار جذاب بودند.

در این میان، اسلام سیاسی شیعی با حمایت ایران در وضعیت تهاجمی به سر می‌برد. حزب‌الله لبنان از موضعی کاملا فرقه‌گرایانه، برای دفاع از دیکتاتوری سوریه، علیه انقلاب دست به مداخله زده است. در عراق، دولت نوری مالکی به تهاجمات وسیعی علیه نواحی سنی‌نشین اقدام کرده است.

چنین عواملی با نابودی مستمر بنیان اجتماعی در عراق و سوریه ترکیب شدند. این امر نتیجه‌ی سیاست‌های سرکوب‌گرانه و فرقه‌گرایانه‌ی هر دو رژیم، و تاریخ خون‌بار امپریالیسم و دخالت‌های منطقه‌ای است.

چنین وضعیتی برای گروه‌هایی نظیر داعش، تکانه‌ای سیاسی و [جهت‌گیری‌] و مقاصد فرقه‌ای را مهیّا کرد. آن‌ها همچنین به واسطه‌ی بی‌ثباتی ساختار بوروکراتیک القاعده تقویت شدند.


منابع مالى داعش از كجا آمده است؟

در این زمینه عوامل بسياری دخیل‌اند: از حکومت‌‌های سعودى تا قطر، تا تجار داخلى و خارجى و احتمالا تا خود ایالات متحد. تأمين هزينه‌هاى گروه‌های اسلامى همواره امرى بسيار پيچيده بوده است. يك گروه تنها در صورتی موفق به دريافت كمك مالى مى‌شود كه به همراه منابع مالى و سلاح‌هايى كه در اختيار دارد، با گروه‌هاى ديگر ادغام شود و يا تحت كنترل گروه ديگر در آيد. اين ساختار بودجه‏‌بندى بر اساس روابط سياسى و تغييرات استراتژيكى متغير است. وزارت اطلاعات آمريكا (سازمان سيا) در تمام كشورهاى منطقه نفوذ دارد. و ماجرای حمایت‌های غرب از بن لادن برای تبدیل او به خطرناک‌ترین دشمن غرب، بازتاب‌های زیادی داشته است. امر نامعمولی نيست كه اغلب كسانى كه به نوعى با سازمان سیا در تماس بودند، بعدها به رهبران گروه‌هاى اسلامى بدل شدند.

دولت اسلامى ( داعش) همچنین اسلحه و پول را از طريق [تصرف و] تصاحب سر زمینی به‌دست مى‌آورد. و در حال حاضر همچنین درآمدش از طريق فروش منابع نفتى تحت كنترل‌اش تأمين مى‌شود. داعش به‌ویژه در سوريه، محصولى بود از شبه‌نظاميان محلى و گروه‌هايى كه در قالب یک سازمان قدرت‌مند انسجام یافتند. اين شرايط براى جنگ‌سالاران و خرده بورژواهايى كه به واسطه‌ى جنگ پا گرفته‌اند، بسيار جذاب است، تا بتوانند خيابان‌هاى قلمرو عمل خود را تحت كنترل درآورند.


انقلاب سوريه چگونه به چنین آشوبی بدل شد؟

نفوذ داعش، بازتابی است از ميليتاريزه شدن اين جنبش مردمى از همان ابتداى امر. بشار اسد با ايجاد خفقان و سركوب شديد بستر را براى ايجاد جنگ داخلى مهيا كرد. رژيم اسد اكنون از هرگونه جوهره‏‌ى سياسى خالى شده و مشروعيت‌اش را از دست داده است و تقريبا تنها از طريق ايجاد رعب و وحشت و استيصال براى مردم، آنها را به فرمان‌بردارى واداشته است. تعداد زيادى از شهروندان و فعالان سورى كه بخشى از بدنه‌‏ى تظاهرات‌كنندگان اوليه عليه دولت بودند، در حال حاضر يا در زندان‌هاى رژيم به سر مى‌برند يا در خارج از سوريه پناهنده شده‌‏اند، و بقيه‌ی جمعيت در مناطق آزاد شده‌اى هستند كه طى فرآیند دفاع در مقابل رژيم سوريه و داعش، خالى و عارى از هرگونه منابعى شده‏‌اند. سوريه تخليه شده است تا با قطب‌بندى جنگ بين دو تهديد عمده [ داعش و رژيم بشار اسد]، جنبش مردمى را سركوب و متلاشى كند، كه اين خود كمكى براى [پيش روى] داعش بود.


آیا جایگزینی برای این از هم پاشیدگی وجود داشت؟

وجود داشت، ولی برای دیدن آن باید در چهارچوب گسترده‌تری به آن نگاه کرد.

وقتی که انقلاب در مصر آغاز شد، برای حمایت آن در سراسر جهان عرب تظاهرات‌هایی برگزار شد. ولی تحرکات مردمی کوچکی که به کمک ما در بیروت سازماندهی شدند تنها تحرکاتی بودند که در حمایت از انقلاب در سوریه صورت گرفتند.

طبقه‌ی کارگر سوریه و لبنان سابقه‏‌ی یک جدایی طولانی از یکدیگر را دارند و در سوریه در 40 سال گذشته احزاب سیاسی کوچک‌ترین فعالیتی نداشته اند.

بخش عمده‌ای از طیف چپ [در معنای وسیع آن] مخالف انقلاب سوریه بودند.

حزب الله و دیگران معتقد بودند که انقلاب تنها علیه رژیم‌‏هایی رخ می‌دهد که با امپریالیسم همکاری می‌کنند و رژیم سوریه جزو آنان نبود. گویی انقلابات همچنین به بحر‌ان‌‏های اقتصادی، سرکوب و غیره مربوط نیستند.

آنها ‌ فضای تنفسیِ انقلابیون سوریه برای تبلیغات و برای ایجاد همبستگی را بستند. پس انقلاب سوریه محصور و مجزا شد. بدون این انزوای سیاسی، استحاله‌ی آن به یک بحران مسلحانه ممکن نبود.

لبنان و سوریه از درون به هم پیوسته‌اند. جنبشی پایدار در یکی بدون دیگری قابل مشاهده نیست.

همچنین [ایجاد] اتحاد و همبستگی بین جنبش‌‌‏های کشورهای منطقه ضروری است. این جنبش‌ها نمی‏‌توانند فقط در درون مرزهای ملی محدود شوند.

 

آیا راهی برای متوقف کردن حکومت اسلامی وجود دارد؟

تنها راه دفاع از خود در مقابل چنین نیروهایی متشکل کردن مردم به صورتی است که بتوان مانع از فرقه‌گرایی شد.

فرقه‌گرایی تاکتیکی است که طبقه‌‏ی حاکم برای حمله به انقلاب به‌کار می‌گیرد. فرقه‌گرایی این پتانسیل را دارد که به نوعی موجودیت ارگانیک بدل شود که با کشتار هر چه بیشتر تغذیه می‌کند.

در 1990 بیروت کاملا بین مسلمانان و مسیحیان تفکیک شده بود. اما در طی ده سال در هم آمیختگی [مذهبی] صورت گرفت. با رسیدن به دهه‌ی نخست قرن بیستم، به واسطه‌ی همزیستی و تجریه‌های مشترک مردم، پتانسیل خلق یک فرهنگ فرقه‌گرایانه‏‌ی‌ خشونت‌آمیز محدودتر شد. [در عوض،] جنبش‌های اجتماعی گسترش یافتند و پیوندهایی شکل گرفت و فضایی ایجاد شد برای سازمان‌دهی علیه فرقه‌گرایی.

در 2011 ما در [برخی] مناطق کارگرنشین لبنان راهپیمایی کردیم، جایی که نیروهای مسلح فرقه‌‏ای خیابان‏‌ها را در تصرف خود داشتند. خانواده‏‌ها از خانه‏‌های‌شان بیرون آمدند و به راهپیمایی ملحق شدند، چرا که ما شعارهای ضد فرقه‌گرایی می‌دادیم و از نگرانی‌‏ها و مطالبات واقعی آنها سخن گفتیم.

باید شبه‌نظامیان فرقه‌گرا را از مناطقی که به لحاظ جغرافیایی یا [نفوذ] روانی کنترل می‌کنند بیرون کرد.

چنین کاری در عراق دشوارتر است. چرا که فروپاشی سیاسی و اجتماعی کشور در اثر اشغال نظامی، به شکاف‌های [قومی-مذهبی] عمیق‌تری در مناطق دارای بافت جمعیتی مرکب انجامیده است. ولی چپ لازم است که برای خلق یک بدیل واقعی پا به میدان بگذارد و از پیوستن نسل‏‌های جوان‌تر به احزاب فرقه‌‏‌گرا جلوگیری کند.


مداخله‌‏ی ایالات متحد چه تاثیراتی خواهد داشت؟

ایالات متحد در حالتی دفاعی قرار دارد و می‌کوشد از منافع خود در عراق محافظت کند. دخالت نظامی به بحرانی‌‏تر شدن اوضاع و طولانی‌تر شدن بحران خواهد انجامید.

حکومت اسلامی به دلیل نبودنِ یک سیاست انقلابی موجودیت پیدا کرده است. جنبشی از پایین که رژیم حاکم را کنار زده و خلأیی را پر کند که در حال حاضر حکومت اسلامی آن را پر می‏‌کند، می‌‏تواند مردم را از اطراف داعش دور کرده و آنها را از آن خود کند.

اگر ما داعش را به عنوان یک نیروی ضدانقلابی در نظر بگیریم که انقلاب را به امری جنایت‌کارانه تبدیل می‌کند، در این صورت خط مبارزه علیه رژیم و این نیروهای ارتجاعی روشن‌‏تر می‌شود.

ولی دخالت نیروهای امپریالیستی شرایط مطلوب‌تری برای ساختارهایی مانند نظیر داعش فراهم می‏‌کند. این دخالت خارجی رقابت‏‌های محلی را قوت می‌‏بخشد، که [به‌ نوبه‌ی خود] به گسترش هر چه بیشتر تنش‌ها و کشمکش‌‏های فرقه‏‌ای کمک می‏‌کنند. این امر توده‌ها را متفرق می‏‌کند و طبقه‌ی کارگر را در چنبره‌ی اقتصاد جنگ‏‌زده محاصره می‏‌کند. چنین وضعیتی، امکان برساختن جنبش‏‌های سیاسی و بسیج توده‏‌ای را، که تنها بدیل‌ واقعی در برابر این نیروهای فرقه‌‏ای هستند، محدود می‌‏کند.
 

* * *

‌این متن ترجمه‌ای است از مصاحبه‌ی زیر که در تاریخ 19 آگوست 2014 در وب‌سایت Socialistworker منتشر شده است:

How did the sectarian nightmare come true in Syria and Iraq?

به اشتراک بگذارید

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *