دریافت نسخهی PDF
دیوید کامرون در روزنامهی «ساندی تلگراف»، دربارهی ضرورت حملهی مجدد بریتانیا به عراق چنین نوشت:
”تشکیل یک خلافت تندرو در قلب عراق و گسترش آن به سوریه، مسئلهای نیست که مایلها از سرزمین ما دور باشد. همچنین، این مسالهای نیست که با جنگی که ده سال پیش رخ داده بتوان آن را تبیین کرد. این مسئله، همینجا و هماکنون برای ما دارای اهمیت است. زیرا چنانچه ما نتوانیم برای ریشهکن کردن حملات این گروه خطرناک تروریستی اقدامی به عمل آوریم، آنها رشد کرده و قویتر می شوند، تا جایی که در خیابانهای بریتانیا ما را هدف قرار دهند.“
حالا بیایید این استدلال را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم:
تشکیل خلافتی تندرو در عراق و سوریه مسلما یک معضل جدیست. چه چیزی سبب به وجود آمدن آن شده است؟ [پاسخ] مربوط است به حمایتهای مالی از «داعش» [دولت اسلامی عراق و شام] و سایر گروههای [مسلح] در سوریه، که عمدتا از طریق شاهزادههای عربستان سعودی و قطر تأمین میگشت، و در طی تلاشهای مکرر غرب برای سرنگونی رژیم اسد در سوریه صورت میگرفت. ترکیه به عنوان یکی از اعضای ناتو، اجازه داد تا این گروهها پول و سلاح را از طریق مرزهای این کشور به سوریه برسانند. آنچه ما اکنون در عراق میبینیم، تبعات ناخواستهی چنین اقداماتی در مقیاسی بزرگتر است.
حکومت مالکی، که اکنون توسط حامیان سابق غربیاش بی هیچ تشریفاتی برانداخته شده است، به افزایش تنشها و تبعیضهای فرقهای کمک کرد، که [این امر] سبب شد بسیاری از سنیها در غرب عراق از داعش حمایت کنند. سیاستهای آنها خود بر پایهی سیاستهای اشغالگران امریکایی و انگلیسی که ماهرانه گروههای مختلف را در مقابل هم قرار میدادند و کشور را به سه بخش جداگانه تقسیم کردند شکل گرفت، که اکنون نتایج آن را مشاهده میکنیم.
این مسئله را نباید بر اساس جنگی که ده سال پیش به وقوع پیوست تبیین کنیم. به چه دلیل نباید این کار را کرد؟! (البته جنگ یازده سال پیش آغاز شد و نیروهای ایالات متحد تنها همین دو سال پیش آنجا را ترک کردند). این واقعه لحظهای تعیینکننده در تاریخ خاورمیانه بود، چرا که زیرساختها را تخریب کرد و تنشها و نزاعهای فرقهای را تشدید کرد. در این رابطه این امر گویاست که حتی پیش از وقوع جنگ، میلیونها نفر با آن به مخالفت پرداختند و بسیاری از آنها حتی بیثباتی و هرجومرج ناشی از این تهاجم را پیشبینی کردند؛ و البته آن را جنگی که عملاً پایانی ندارد خواندند؛ امری که به واقعیت نیز پیوست. کسانی که ما را از بهمیانکشیدن چنین استدلالی برحذر میدارند، همانهایی هستند که میگفتند آن جنگ مثمرثمر خواهد بود، همانطور که درمورد حملهی جدید چنین میگویند.
این جریان رشد خواهد کرد و قویتر خواهد شد و ما را در بریتانیا مورد هدف قرار خواهد داد. دیوید کامرون نگران است که اگر ما داعش را در عراق متوقف نکنیم، آنها به اینجا خواهند آمد و به بریتانیا حمله خواهند کرد. احتمالا او و اسلافش بایستی اندکی پیشتر از اینها به این موضوع فکر میکردند. مجددا، آن بخش از ما که با این جنگها مخالف بودند، از سال 2001 این بحث را مطرح کردند که این جنگها نه تنها تروریسم را از میان نمیبرند، بلکه به آن دامن میزنند. این موضوع توسط سرویسهای اطلاعاتی دولتی هم تایید شد که این جنگها در افغانستان و عراق تروریسم را تقویت و تشدید کردند.
این فراموشی راحتطبانه که کامرون از خود نشان میدهد، در میان سیاستمداران و رسانهها شایع است. در هفتهی گذشته، من مصاحبههای زیادی دربارهی شرایط حاکم در عراق انجام دادهام. نیک فراری، گزارشگر دست راستی رادیو لندن، معتقد بود که صحبتهای من در مورد این وقایع در کلیت آن بیفایده بود و آنچه مردم میخواستند بدانند این بود که، در شرایطی که ایزدیان در کوهستانهای دورافتاده در حال مرگ هستند، چه کاری باید انجام شود.
در موردی مشابه، تیم استانلی سرگروه نویسندگان تلگراف هم که میشود فرض کرد تاریخ وقایع را میداند، وقتی من در برنامهی زندهی صبح یکشنبه اشاره کردم که همهی وقایع امروز را باید در بستر تاریخیشان دید، مدعی شد که تکرار بحثهای قدیمی هیچ فایدهای ندارند و باید آن را به فراموشی سپرد.
ولی تاریخ و بستر عینیِ وقایع برای آنان که میخواهند باز بر طبل حمایت از جنگهایی تازه بکوبند مفاهیم خیلی پیچیدهای هستند. هر راه چارهی بدیلی ممکن است نیازی جدی برای اندیشیدن دربارهی این موضوع را موجب شود که آیا مداخلهی نظامی اساساً کار درستی بود. امری که ممکن است حتی نظر عدهی بیشتری از مردم را در راستای مخالفت با این جنگها تغییر دهد.
منبع: Stopwar.org.uk
لینک به متن اصلی: