زبان چون سرزمین | ایدەهایی دربارەی شیرکو بیکس و زبان | منصور تیفوری

 

 

s820137123350

 

١_ آنە اید، بازماندەی تروا، کە بر دوشش وطنش را حمل می‌کند، و توسط جنگاوران آگاممنون تحت تعقیب قرار دارد، با شفاعت خدایان اجازە می‌یابد کە برای خود جایی بنا نهد و آوارگیش را پایان دهد، او چنانکە ویرژیل می‌گوید، رم را بنا خواهد نهاد. اما برای او از طرف فاتحان شرطی گذاشتە شدەاست، او از آن پس دیگر تنها با یک دهان سخن خواهد گفت، از این پس تنها بە لاتین سخن خواهد گفت :" و همە لاتین شدە، نخوهند داشت بە جز یک زبانویرژیل، آنە اید". هانا آرنت در مصاحبەاش با کونتر گوس بە این ایدە برمی‌گردد. هنگامی کە گوس از او می‌پرسد کە از اروپای قبل از جنگ جهانی دوم برای او چە باقی ماندەاست، بعد از اندکی تامل پاسخ می‌دهد: چە باقی ماندە؟ زبان باقی ماندە است. آنە اید زین پس بە لاتین سخن خواهد گفت، آرنت نیز وطنش را تنها بە مثابەی زبان زین پس خواهد زیست. شیرکو چنین می‌زید، او سرزمینی ندارد، او آنچە بە کف دارد زبانی است کە هست و نیست، زبانی میان عدم و هستی، نوعی ژارگون. ژارگون ابتدا بە زبان کولیان خطاب شد، کسانی کە شهروندان، زبان آنها را نمی‌فهمیدند، کسانی کە از دور آمدە بودند و زبان آنها هیچ رسمیتی نداشت. اما در وضعیتی کە شیرکو قرار است بنویسد، تمام نوشتەهای او و آنچە او چون میراث بر دوش خود دارد، همە ژارگون است، زبان غیر رسمی، زبانی کە زبان نیست. بدینگونە او از نسل آنە اید است، کە هرچند هم حرف بزند تنها از یک دهان حرف زدە است و زبانش چیزی نخواهد بود جز یک ژارگون، چرا کە زبان باید زبان یک دولت/وضعیت باشد. او چون سرزمین تنها زبان را دارد و در آنجا سکنا می‌گزیند، اما چون آنەاید کە امیدی بە بازگشت ندارد و باید جهانش را بنیان نهد، او نیز وطن نداشتە را در زبان برمی‌سازد، اما آنچە دارد چیزی نیست جز همین مشت کلمات برای برساختن. رم او نە در زبان بلکە خود زبان است، خلقی است از عدم، بە زبان آوردن زبانی کە تنها ژارگون و زبان پاریا بودەاست.

٢_ آرنت در مقالەای دیگر از مجموعەی سنت پنهان بە نام ما دیگر پناهندگان، یهودیان را پاریای همیشگی می‌نامد، مردمی کە در طول تاریخ در همە جا بیرون از کاست قرار گرفتەاند و هیچ دولت/وضعیتی آنها را بازنمایی نکردە است، بە همین خاطر می‌توان گفت کە زبان آنها نیز گونەای ژارگون است، آنها بر دوش ژارگونی را دارند کە با آن سخن نمی‌توان گفت. شیرکو بە مردمی و زبانی تعلق دارد کە پیشاپیش پاریایی همیشگی است و هیچ دولتی آن را بازنمایی نمی‌کند، بازماندەی همیشگی گفتار دولت ملت، آن هستەی سیاهی کە نمادین نمی‌شود و قدرت بنای خویش را حول نمادین‌کردن او سامان می‌دهد. او از این لحاظ نمایندە پاریا و خود یک پاریا است. اما پاریاها بیشتر از آنچە بە چشم می‌آید در خود توانایی نهفتە دارند، پاریاها وضعیت آوارگی همیشگی و نانمایندگی را نمایندگی می‌کنند. این همان بحثی است کە آرنت در همان مقالەی نامبردە بدان می‌پردازد. او از پاریاها نام می‌برد، کسانی کە در صدر آنها برای آرنت کافکا قرار دارد، کە در سنت یهودی آوارگی همیشگی و هوش و جهانوطنی را نمایندگی می‌کنند. در سوی دیگر پارونو یا تازە بە دوران رسیدەها قرار دارند کە در فکر انطباق با هر وضعیت ممکن و هر هویتی هستند. شیرکو با قرارگرفتن در این زبان، با انتخاب جبهەی ژارگون و نارسمی، پاریایی همیشگی در دل زبان کردی باقی می‌گذارد، یا این زبان را بە زبان پاریاها بدل می‌کند، او ایدەی سرزمین پاریاها را در دل زبان بە شعر بنا می‌نهد و زبانی می‌سازد کە اگرچە زبان شعر است، اما قابل تقلیل بە زبان دولت/وضعیت نیست. همان چیزی کە گرشولم شولم دربارەی زبان عبری و دولت اسراییل و گویی در دفاع از سنت پاریاها گفت: زبان روزی انتقام خویش را خواهد گرفت. شیرکو زبانی را بنیان نهاد، کە تنها بە مثابەی پاریا می‌شود آن را زیست.

٣_ "من همیشە می‌دانستەام کە این مردم لحظەای بعد از آزادی باقی نخواهد ماند". در همان مصاحبە با کونتر گوس و در گفتارش دربارەی لسینگ، آرنت همین ایدە را تعقیب می‌کند، ایدەی دفاع از سنت پاریاها و از این منظر بە نقد دولت می‌نشیند، فرمی از حیات سیاسی کە او هزینەی آن را اگرچە می‌پردازد" اما نە با خیال راحت و از تە قلب". جهان بعد از شیرکو، در آن بخش از کردستان کە او زیست، بە جهان تازە بە دوران رسیدەها برخورد، جهانی با پلیس و نفت و رسانەی خاص خویش، جهانی کە ساختن آن دیگر بە متخصصین و نهادها، پلیس و شرکتهای نفتی و مدیران رسانەها واگذار شد، و در این جهان باز این همان سنت پاریا بود کە نزد شیرکو در اوج خویش متبلور شد و مقاومت نمود و بر ارزشهای جهانوطن و فرا زبانی و سرزمینی تاکید کرد، همین سنت بود و هست کە در بطن زبان بذر آزادی و عدالت برای همیشە بە جای گذاشتە، سنتی کە از بدو تکوین نگارش بە این ژارگون/زبان، از احمد خانی تا مولانا خالد نقشبندی، از ترانەخوانانی کە بە نام فولکلور در میراث صلب و سنگ می‌شوند، باز در مقابل جهان پارونویان تازە ‌بە دواران رسیدەها، جهان پلیس، مقاومت می‌کند. جهانی کە زبان شیرکو باز در آن ژارگونی بیش نیست.

سنت پاریا در کردستان تاریخی دراز از نفی بلد و با خود بردن زبان چون وطن، یا درخانە ماندن و بە ژارگون سرودن با خود دارد، این سنت در ادبیات کردی محتوایی بە زبان تزریق کردە یا زبانی را زادە است کە بە سختی حتی قابل ترجمە است، سنتی کە انسان و زبان انسان را در آوارگی می‌داند، حتی اگر او در خانەی خود باشد. جهان بعد از شیرکو، جهان اکسون موبایل و نهادهای عریض و طویل است و، این انگار تقدیر ستارگان پاریاست کە در دل زبانها وعدەی رهایی را زندە نگهدارند، درست بدین معنا کە " مردمان رستاخیز زبان مسیحایی را سخن نخواهند گفت، بلکە آن را جشن خواهند گرفت"، یعنی روزی کە دیگر زبانی نیست.

٤_ زبان شیرکو، در مقابل هر شیئی انگاری و صلب‌شدنی در وضعیتی خاص، با بذری کە در دل زبان کردی نهادە است، مقاومت خواهد کرد.

۸ شهریور ۱۳۹۲

به اشتراک بگذارید

2 thoughts on “زبان چون سرزمین | ایدەهایی دربارەی شیرکو بیکس و زبان | منصور تیفوری”

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *