بار دیگر در آستانه «روز جهانی کارگر» | روایتی تصویری* از جنبش معدنچیان آستوریاس

 

روایتی تصویری از جنبش معدنچیان آستوریاس from PRAXIS پراکسیس on Vimeo.

* ویدئو را با کیفیت بالا (170 مگابایت) از اینجا دریافت کنید.

دریافت نسخه پی دی اف  این متن

۱. همان سیاستی که «منسوخ» می نماید!

روند فراز و فرودهای عرصه سیاسی ایران، در پیوند با سپهر عام سیاست در جهان امروز، به بدیهی شدن این باور مسلط انجامیده است که گویا هیچ مفر و گریزگاهی از نظم موجود قابل تصور نیست یا تدارک آن ناممکن است؛ اینکه در شرایط حاضر به هر دلیل، تحقق سوبژکتیویته ی جمعی ناشدنی و خواب و خیال است؛ اینکه باید از تکرار شعار گونه ی آرمان های سیاسی دست کشید و پا در زمین «واقعیت» نهاد؛ اینکه باید در چارچوب همین نظم موجود به «بهبود» تدریجی وضعیت اندیشید؛ اینکه جامعه کارگری باید به اصلاح وضعیت معیشتی خود، مستقل از باورها و چارچوب های سیاسی بیاندیشد؛ اینکه دوران مبارزات رادیکال نیروی کار گذشته است و باید در مسیر «عقلانیت سیاسی» به ایتلاف های فراطبقاتی و مبارزات «مسالمت آمیز» و نهایتا به میزهای مذاکره روی آورد؛ اینکه افق سیاسی کارگران ایران نهایتا باید راهیابی به عرصه رقابت های پارلمانی «آینده» باشد و تلاش برای ایجاد اتحادیه های کارگری نیز باید در خدمت این افق قرار گیرد؛ اینکه اشغال خیابان ها و محیط های کار و دفاع و تعرض متشکل و سازمان یافته محکوم به شکست است و اگر هم در جاها و مقاطعی شدنی باشد، مصداق «خشونت ورزی» است و به زیان جنبش کارگری؛ اینکه در صورت اتخاذ و تداوم مشی سیاسی «عقلانی»، بخش عقلانی طبقه بورژوازی و یا نمایندگان آنان در حاکمیت فعلی یا آتی، سرانجام سهمی از «کیک سیاست» را به کارگران خواهند داد؛ اینکه می توان بر اسب سرکش «بازار آزاد» مهار زد و بخشی از جریان بی پایان سودهای اقتصادی و «ارزش مبادله» را به بهبود وضعیت زیستی کارگران اختصاص داد؛ اینکه آشتی طبقاتی می تواند سرآغاز ورود ما به مسیر توسعه و دموکراسی باشد؛ اینکه «سرمایه داری ملی عقلانی» می تواند به فلاکت های فاجعه بار کارگران ایران پایان ببخشد (و احتمالا بخشی از فشار بحران های اقتصادی را به طبقات کارگر کشورهای فقیرتر از خود منتقل کند) … و خلاصه اینکه گویا همه شرایط و «ضرورت» های تاریخی ایجاب می کنند که طبقه کارگر واقع بین باشد و رویاهای تاریخی خود را زمین بگذارد!

در سوی دیگر بسیاری از نیروهای سیاسی چپ و سوسیالیست و مدافع طبقه کارگر چنان به سویه های ملی مبارزه خیره شده اند، که به کلی فراموش کرده اند که سرنوشت مبارزات کارگران جهان به یکدیگر وابسته است، همچنانکه مکانیزم هایی که آنها را به بند می کشند نیز ماهیتی جهانی دارند. به این ترتیب آنها نه تنها خود را از تجربیات و پیشرفت های جنبش های کارگری در سایر کشورها محروم کرده اند، بلکه در ساحت راهبردی نیز، محکوم به آنند که تنها به توان و ظرفیت های بالفعل طبقه کارگر ایران استناد کنند. از همین روست که آنان از یکسو امکانات و ضرورت های همبستگی جهانی فرودستان را در محاسبات خود وارد نمی کنند و از سوی دیگر بالقوه گی های مبارزاتی طبقه کارگر و راههای برانگیختن آن (در جهت تحقق یابی) را به فراموشی سپرده اند؛ و در عوض به رشد شکاف ها در ساختار قدرت حاکم و امکان باز شدن فضاهای تصادفی دل بسته اند. آنها از فرط واقع بینی و نگاه خیره به امکانات موجود، «امکانات» تغییر سیاسی را صرفا در بالا می جویند و برای باز شدن فضای انسداد سیاسی، کارگران و فعالین جامعه کارگری را به همدستی با بخش های بالا دست نیروهای رانده شده از هرم قدرت دعوت می کنند.

در مقابل این رویه ها و باورها چاره ای نیست جز آنکه به بالقوه گی های واقعی بازگردیم؛ به همان نیروی عظیم و مختل کننده ای که در مبارزات خودانگیخته و متشکل کارگران و ستمدیدگان نهفته است. ناچاریم مدام به جایگاه واقعی آنتاگونیسم طبقاتی و از آنجا به ضرورت تقویت هویت طبقاتی کارگران ارجاع دهیم؛ بر مکانیزم های خرد کننده پویش جهانی سرمایه و بر ماهیت ویرانگر امپریالیسم تاکید کنیم و از آنجا به هم سرنوشتی کارگران جهان ارجاع بدهیم؛ و نیز به امکانات شگرفی که در همبستگی جنبش های کارگری در مناطق مختلف جهان نهفته است؛ همچنانکه تاکنون نیز مبارزات فرودستان و ستمدیدگان همواره الهام بخش یکدیگر بوده اند و تا زمانی که در اسارت قدرتمدارن گرفتار نیامدند، پشتیبان یکدیگر بوده اند. [برای مثال کافی است صرفا رشته ای که در سالهای اخیر جنبش های کارگری در یونان، جنبش های بهار عربی، جنبش اشغال وال استریت، جنبش برآشفتگان اسپانیا و غیره را به هم پیوند می دهد دنبال کنیم.]

در مقابل آن رویه ها و باورها، ناچاریم نسبت به خطر هژمونی یابی اندیشه ها و نیروهای سیاسی راست بر بخش فعال طبقه کارگر یا روشنفکران همبسته با این طبقه هشدار بدهیم و همزمان با ارجاع به توانایی های مبارزاتی عظیم کارگران، به امکانات رهایی بخش حاصل از خودآگاهی طبقه کارگر برای در هم شکستن ماشین سرکوب و قدرت دولتی نوید بدهیم؛ و به طور خلاصه ناچاریم به همان سیاستی دعوت کنیم که امروزه تحت هژمونی گفتمان های رسمی، کهنه می نماید و یا منسوخ قلمداد می شود: سیاست رزمندگی کارگری!

معدنچیان از یکسو به لحاظ شرایط عینی کار، سمبلی از ستمدیده ترین لایه های طبقه کارگر هستند، و از سوی دیگر به لحاظ تاریخی یکی از رزمنده ترین سرفصل های مبارزات کارگری را رقم زده اند. در هیاهوی قرن بیست و یکم، از یکسو به رغم همه دستاوردهای علمی و فنی و سرمایه ای، معدنچیان هنوز به طور دسته جمعی در اعماق زمین مدفون می شوند و ماهی نیست که بدون رویدادهای تکان دهنده ای در این حوزه کاری سپری شود [۱]؛ و از سوی دیگر به رغم نمایان شدن پیامدهای افسارگسیختگی نوین سرمایه در غالب گسترش جهانی موج نئولیبرالیسم، هنوز رفرمیسم کارگری و منطق سوسیال دوکراسی جایگاه بزرگی در هدایت تحرکات سازمان یافته کارگری دارد. درست به همین خاطر مقاومت جانانه معدنچیان آستوریاس در برابر تحمیل سیاست های ریاضت اقتصادی، و عزم جدی آنان برای حفاظت از مبارزات شان اهمیت ویژه ای می یابد. بنابراین انتخاب این واقعه و انتشار روایتی تصویری از آن به مناسبت روز جهانی کارگر کاملا عمدی است و معرف بخشی از رویکرد ما (پراکسیس) به انسداد سیاست در ایران و نیز خطرات پیش روی جنبش کارگری است (سویه های دقیق تری از این خطرات در این نوشته رضا شهابی برجسته شده است [۲]. ما نیز قبلا در قالب انتشار مقالاتی [۳] و [۴] نسبت به برخی سویه های رازورزانه این فضا هشدار داده ایم).

۲. درباره مبارزات معدن‌چیان آستوریاس

سنت مبارزاتی معدن‌چیان اسپانیایی تاریخچه‌ای ژرف و طولانی دارد که در ششم اکتبر ۱۹۳۴ با اعتصاب عمومی گسترده منطقه‌یِ آستوریاس علیه دولت دستِ راستی حاکم و در پیوند با خیزش‌های انقلابی آن زمانِ اسپانیا آغاز می‌شود و سپس در مواجهه تاریخی فالانژیست‌ها و جمهوری‌خواهان در مقطع جنگ داخلی اسپانیا، در پیوندی نزدیک با جنبش چپ و نیروهای آنارکوسندیکالیست ادامه می‌یابد. دنباله‌ی این سنت مبارزاتی بار دیگر در دهه‌های هشتاد و نود میلادی با رزمندگی کارگران معدن علیه خصوصی‌سازی و اصلاح ساختارهای صنعتی پدیدار می‌شود. سپس در ژوئن ۲۰۱۲ با شروع اعتصابات و اعتراضات عمومی معدنچیان علیه حذف دو سوم از سوبسیدهای بخش‌هایِ صنعتی توسط دولت مرکزی اسپانیا، مبارزات معدنچیان وارد مرحله تازه و تعیین‌کننده ای می‌شود.

در کنار اثرگذاری جدی کنش‌های اعتراضی معدنچیان بر عرصه‌یِ اعتراضات، بخش‌های دیگر کارگری و نقشِ محوری آنها در برانگیختن آنها، اتخاذ روش‌های مبارزاتی رادیکال از طرف آنها، همواره روحیه عمومی مبارزه را چه در میان کارگران و چه در بخش‌های دیگر جامعه اسپانیا به شدت تقویت کرده است. آخرین نمونه این تاثیرگذاری، اعتراضات اخیر معدنچیان (در ژوئن ۲۰۱۲) بود که مُهر آن بر تمامی مبارزاتی که طی تابستان این سال در اسپانیا جریان داشت قابل مشاهده بود.

پس از آغاز اعتصابات در ژوئن ۲۰۱۲، بیش از هزار و سیصد پلیس ضدشورش و افسرانِ گاردِ داخلی به منطقه اعزام شدند تا مقاومت آنها را در هم بشکنند. واکنش معدنچیان به این وضعیتِ امنیتی اما دیگر ادامه‌ی اعتصابِ مسالمت‌آمیز نبود؛ در مقابل، آنها تنها در یک روز شصت جاده ارتباطی، که شامل شانزده بزرگراه و دو ریل قطار می‌شد را مسدود کردند؛ یک معدن را اشغال کردند؛ دست به ایجاد سنگر زدند و در پاسخ به گلوله‌هایِ پلاستیکی و گازهایِ اشک‌آور، با راکت‌های دست‌ساز عملاً وارد فاز مقاومت مسلحانه شدند. در کمال شگفتی، تمامی احزاب و حتی بسیاری از کمیته‌های های کارگریِ اسپانیا مقاومت معدنچیان آستوریاس را به علت آنچه که روش‌هایِ «خشونت‌آمیز» می‌نامیدند، تقبیح کردند و حتی آن را نوعی استثناء بر «قاعده مبارزات» قلمداد کردند که نباید دیگر تکرار شود. در کنار حمایت نیروهای آنارکوسندیکالیست و حمایت‌های پراکنده بخش‌هایی از نیروهای چپ و کارگری، در میان احزاب رسمی اسپانیا تنها حزب کمونیست اسپانیا از شیوه مبارزه‌یِ معدنچیان به طور تمام قد دفاع و حمایت کرده بود.

در هجدهم ژوئن با پیوستن کارگران اعتصابیِ بخش حمل و نقل در آستوریاس، لئون، آراگون و گالیسیا به معدنچیان، اعتصابات وارد مرحله‌یِ تازه‌ای شد: در یازدهم جولای ۲۴۰ تن از معدنچیان آستوریاسی پس از بیست روز راهپیمایی (از آستوریاس تا مادرید) در «میدان خورشید» به اعضای دیگر اتحادیه‌هایِ کارگری و هزاران حامی خود پیوستند و از آنجا به سویِ وزارت صنایع در مرکز مادرید روانه شدند. همچنین هزاران تن از دیگر کارگران و معدنچیان مناطق آستوریاس، لئون، آراگون و پوئرتویانو با اتوبوس خود را به مادرید رسانده و به معدنچیانی که راه را پیاده پیموده بودند پیوستند.

در حالیکه صبحِ همان روز «ماریونا راخوی»، نخست وزیر اسپانیا در تلاش برایِ تصویب سیاست‌های اقتصادی ریاضتیِ سنگین‌تری بود، پلیس ضد شورش بیرون از پارلمان با وحشیگریِ تمام مشغول سرکوب تظاهرات بود، که در پی آن هفتاد و شش نفر زخمی و شش نفر در بیمارستان بستری شدند. دولت به هر حال، بی‌توجه به تمام فریادها و اعتراضاتی که در جریان بود، موفق به تصویب قوانین ریاضتی مورد نظرش شد و از آن زمان با وجودِ تداوم اعتراضات معدنچیان و سایر بخش‌های طبقه کارگر، مقاومت و ایستادگی آنها به طور توامان با سرکوب و بایکوتِ خبری مواجه شده است. به این ترتیب بار دیگر این درس تاریخی عیان شد که تداوم چرخه اقتصادی سرمایه‌داری مستلزم آن است که طبقه کارگر و فرودست‌ترین لایه‌های اجتماعیْ هزینه‌ی بحران‌های ادواری آن را بپردازند. با این حال مقاومت علیه این وضعیت و مبارزه برای لغو منطق برسازنده‌ی آن ادامه دارد!‌

۳. درباره سرود «سانتا باربارا بندیتا» و در معرفی ویدئو *

 سرودی که در آغاز این ویدئو می‌آید (Santa Bárbara bendita)، نمادی حماسی از مبارزات معدن‌چیان آستوریاس و دیگر نواحی اسپانیا است و جایگاه ویژه‌ای در سرودهای مبارزاتی طبقه کارگر اسپانیا دارد. این ترانه/سرود نخستین بار در ۱۹۳۴ طی خیزش معدن‌چیان آستوریاس – علیه دولت دست راستی منطقه – رواج یافت و در جنگ‌های داخلی اسپانیا اقبالی گسترده‌تر پیدا کرد. متن سرود – که عموما به زبان آستوریاسی، اسپانیایی یا ترکیبی از این دو خوانده می‌شود – روایت تلخ یک معدنچی است که پیراهنش از خون همکارش رنگین است و در مسیر بازگشت به خانه خطاب به همسرش «ماروسینا» (Maruxina) از وقوع حادثه‌ای در یکی از معدن‌های معروف به نام Pozu Maria Luisa (در منطقه Langreo) خبر می‌دهد.

به لحاظ تاریخی از قرن هجدهم استخراج ذغال سنگ نقشی اساسی در توسعه اقتصادی منطقه آستوریاس و برخی نواحی دیگر اسپانیا داشته است. از آن‌ جا که کار در معدن یکی از خطرناک‌ترین فعالیت‌های حرفه‌ای است، تاکنون در معدن‌های آستوریاس هم صدها معدنچی جان باخته‌اند و حوادث فاجعه‌بار همواره بخشی از زندگی کارگران معدن این ناحیه بوده است. شاید به همین خاطر است که نزد مردم آستوریاس نیز، همانند برخی مناطق دیگر جهان، «سانتا باربارا» به عنوان قدیسه محافظ معدن‌کاران شناخته می‌شود. سرود «سانتا باربارا بنِدیتا» قطعه‌ای مهم در سنت موسیقی مردمیِ (folk music) منطقه آستوریاس است. این ترانه همچنین در مراسم سوگواری، یادمان‌ها و بزرگداشت‌ها نیز خوانده می‌شود. اجرای انتخاب شده از سرود فوق در این ویدئو مربوط به گروه «نوبرو» (Nuberu) است.

در دنباله‌ی این سرود گزارشی تصویری از مقاومت معدن‌چیانِ اعتصابی آستوریاس در ژوئن ۲۰۱۲ می‌آید. این اعتصابات در اعتراض به سیاست‌های ریاضت اقتصادی تحمیل شده از سوی دولت مرکزی اسپانیا شکل گرفت و در پی بی‌توجهی سیاستمداران به خواسته‌های کارگران وارد مرحله اشغال معدن و بستن چندین جاده و اتوبان شد. این بخش از ویدئو مقاومت متشکل کارگران اعتصابی معدن در برابر تهاجم نیروهای «پلیس ضد شورش» را نشان می‌دهد و ضمن نمایشِ شیوه‌ی بدیعی که آنها برای مقابله با سرکوب پلیس و دفاع از تمامیت مبارزه خود یافته‌اند، در بردارنده روایت‌های کوتاه خودِ کارگران از چرایی و ضرورت این مبارزه است.

در آستانه «روز کارگر» این سرود و روایت تصویری را به همه ی آنهایی که برای تدارک «دنیایی دیگر» می‌رزمند تقدیم می‌کنیم.

پراکسیس | اردیبهشت ۱۳۹۲

لینک دریافت ویدئوhttp://video.youthdialog.net/Asturias_mineros.flv

** لینک ویدئو در فیسبوک

پانوشت:

[۱] برای نمونه این لینک از کشته شدن ۸۰ معدن‌چی در تبت خبر می‌دهد.

[۲] درباره مبارزه طبقاتی در ایران | رضا شهابی (دریافت نسخه پی‌دی‌اف انتشار یافته توسط گروه «پروسه»)

[۳] تاملی بر گزینه‌های جنبش کارگری در ایران | امین حصوری

[۴] دورخیز سیاسی با ابژه‌ای به نام جنبش کارگری | امین حصوری

به اشتراک بگذارید

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *