۱
اِس. اُ .اِس.
این است شکستن آوند
در اندام چوبین ستون.
تکرارِ “کمک”
با حروفِ مقطع چینی.
برخاستنِ هیولاییِ خاک
در هنگامهی ریزشِ سقف.
۱۳ سر، ۱۳ کلاه ایمنی بودند
۱۳ دهان
۱۳ رد سیاه
به وقتِ پاک کردنِ عرق، بر پیشانی
۱۳ چشمِ از هم پاشیدهی بادامی.
و نشانهایست در آژیر آمبولانس
برای آنان که خون
از چرخش چراغی سرخ، بر صورتشان پاشید.
اما عدهای نیز به خانه برگشتند
و سیاهی از دستهاشان
به رانهای زنانشان سرایت کرد
پس گفتیم برهنه شوید
که تا صبح چیزی نمانده است
آیا حدیث فلاش دوربینها به شما نرسیده بود؟
آنگاه که در ازدحام میکروفونها ایستاد
و مراتب تأسفاش را اعلام کرد
و از شما کسانی خندیدند
و از شما دریا
مکثی بود که چشمهاتان کرد
۱۳ چاله
۱۳ بدن بر تختهی قصابی قانونی
۱۳ دست
که با خاک ارّه و تاید تعمید شد
بگو چه چیز شما را به بخار کُلُر، به کابلهای فشار قوی، به مخزن سوخت نااُمید کرده است؟
نه مگر شباهتی است میان جمجمه
و پوست نازک تخم مرغ؟
سگهای امداد خاک و پوست صورت را کنار خواهند زد
او را بتکانید
او را که از شدت پارگی، بر چند برانکارد باید بُرد
او را که از سوراخهای شکمش،
صدای اگزوز میآید
قسم به کنجکاوی بیل مکانیکی، در احشاء
قسم به برگشتنِ مفصلها
قسم به کنفرانس خبری
اظهار نگرانی، ابراز امیدواری
از آنها جز تیتری با فونت ۱۸ نخواهد ماند
باشد که بیندیشید
الحمدلله.
***
۲
فرو رفتن انگشت در یک
فرو رفتن انگشت
در دو
فرو رفتن انگشت در پنج
وقتی از چرخش لنگان لنگان شمارهگیر
صدای جویدن استخوان میآید
از چرخهای میکسر سیمان،
از کمرگاه ابراهیم.
فرو رفتن انگشت در دماغی پُر- پس از خاکبرداری –
فرو رفتن انگشت در جوهر
«اینجانب …… موافقت خود را با مفاد این قرارداد اعلام میدارم»
و نامی که با فشار دو پا بر هم- از شدتِ ادرار- ادا کردی: “عبدالله آقا. عبدالله”
عبدالله فرزند شعبان
عبدالله بیمهی ابالفضل
عبدالله تلفن راه دور
عبدالله
چند سیسی آبِ دهان در مشت، بر طبقه دوم تخت در کانکس نگهبانی
– عبدالله!
– عبدالله!
بیلش را برمیدارد
و ابراهیم را در آمبولانس میریزد
۷۰ کیلوگرم هرات
کم میشود از محیط کار
۷۰ کیلوگرم هرات
فرو میرود در تهران
چند گرم هرات
بماند برای عبدالله
برای صافی سیمان
چند گرم خاک، جمع شده بر پوستِ چسبناکِ چند گرم روده
چند گرم ابراهیم
به خیابان میرود با چرخهای میکسر سیمان
میرود عشق و حال
میرود تجریش
میرود دختر بازی
میرود کُس چرخ
میرود زنگ بزند با کارت
میرود انگشت کند در صفر، در صفر، در ۹۳
میرود تُن بخرد با تخم مرغ
میرود پول دربیاورد از جوراب
میرود با کفشهای تایگر عبدالله
میرود با مینی بوس
میرود سمنان
میرود مشهد
میرود هرات
فاتحه مع الصوات.
سلام. بسیار بسیار عالی بودند این دو شعر. جدا کارهای خوبی بودن. بعد از مدت ها شعر خوب خوندم